عشق مجدد پارت5
اقای سان رفت برای رزی غذا بیاره
بیا بخور
ممنون
رزی خورد خیلیییییی گشنش بود
باهم رفتن تو شرکت
خب رزی حالا بهم دوربینو بده
دوربینو دداد به اقای سان نگاه کرد و دید همه چی درست ضبط شده
اونو توی اخبار پخش کردن
افرین رزی
م م م ممنونم
اقای سان و رزی کم کم علاقشون بهم زیاد شده بود
شب اون روز رزی رفت خونه و اقای سان رو دعوت کرد
رزی داشت به گل های خونش اب میداد که اقای سان رسید
سلام رزی
سلام اقا
چیکار میکنی
دارم ب ب گلا اب میدم
چرا بابا ولشون کن
نه اقا
چرا
فکر کنید ما به جای ای ای این گلا بودیم و کسی رو ن ن ن نداشتیم اونوقت فقط ی ی ی یکی میخواست کمکمون کنه و شما بهش میگفتید ن ن نه
اقای سان علاقش به رزی بیشتر شد
بهش یه انگشتر هدیه داد
این برای تو
مرسی ا ا اقا
رزی شب رفت خونه بخوابه و همش به فکر اقای سان بود......
بیا بخور
ممنون
رزی خورد خیلیییییی گشنش بود
باهم رفتن تو شرکت
خب رزی حالا بهم دوربینو بده
دوربینو دداد به اقای سان نگاه کرد و دید همه چی درست ضبط شده
اونو توی اخبار پخش کردن
افرین رزی
م م م ممنونم
اقای سان و رزی کم کم علاقشون بهم زیاد شده بود
شب اون روز رزی رفت خونه و اقای سان رو دعوت کرد
رزی داشت به گل های خونش اب میداد که اقای سان رسید
سلام رزی
سلام اقا
چیکار میکنی
دارم ب ب گلا اب میدم
چرا بابا ولشون کن
نه اقا
چرا
فکر کنید ما به جای ای ای این گلا بودیم و کسی رو ن ن ن نداشتیم اونوقت فقط ی ی ی یکی میخواست کمکمون کنه و شما بهش میگفتید ن ن نه
اقای سان علاقش به رزی بیشتر شد
بهش یه انگشتر هدیه داد
این برای تو
مرسی ا ا اقا
رزی شب رفت خونه بخوابه و همش به فکر اقای سان بود......
۲۸.۱k
۰۱ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.