سناریو

#سناریو
ادامه ی قبلی...

شوگا:
گزارش شده بود که از بانکی سرقت شده، لباس فرمتو پوشیدی و باعجله به طرف بانک رفتی،نوار های زرد رنگ ورود ممنوع رو کنار زدی و جلو رفتی، ولی با دیدن شخصی که روی زمین نشسته و بازوی خونیشو گرفته بود تعجب کردی
ات: شـ..شوگا؟
شوگا: کمکم کن...!
سریع به سمتش رفتی و زیر بازوی سالمش رو گرفتی و به طرف امبولانس بردی
ات: حالت خوبه؟...
شوگا: بعد گذشت سه سال تو این وضعیت دیدمت...ولی هنوزم مثل قبل زیبایی..!
........
جی هوپ:
توی اتاق کارت نشسته بودی بودی که همکارت بدون در زدن وارد اتاقت شد و گزارش اقدام به قتلی که تو دوتا خیابون پایین تر اتفاق افتاده بود رو گفت. با عجله سوار ماشینت شدی و به طرف خونه ای که مقتول اونجا بود روندی..
وقتی وارد خونه شدی، با کسی روبرو شدی که تمام بدنش کبود و خونی بود و روی کاناپه ی قهوه ای رنگ بی حال افتاده بود،به چهرهش توجه کردی،ناباورانه بهش خیره شدی ...مقتول جیهوپ بود....... دوستپسر قبلیت !
با عجله رفتی سمتش و گفتی : جی ..جیهوپ .... خوبی ؟
هوپی: ار..اره...خو..بم
خواستی بری دکتر رو بیاری که دستت رو کشید
هوپی: من اشتباه کردم...
ات: چی داری میگی؟ جی هوپ تو حالت خوب نیس...باید دکتر معاینت کنه
هوپی: ات...من...خیلی دوست دارم...لطفا برگرد!

ادامه دارد... حمایت یادت نره بیبی🥹🫶🏻