عشق ناپایدار 💔 ■Part 18■
وقتی رسیدم خونه طبق نقشم رفتم پیش آرا
نامجون: سلام
آرا: سلام بالاخره اومدی
نامجون پاشو لباس بپوش باید بریم آزمایشگاه
آرا: آزمایشگاه چرا؟
نامجون: جزو قوانین کمپانی VIO
آرا: اوففف
نامجون: جونگی هم باید آزمایش بده ها
آرا: باشه
آرا و جونگی حاضر شدن و با هم رفتیم آزمایشگاه و رفتیم داخل ، نوبت گرفتم و رفتم نشستم کنارشون
جونگی: مامانی دزد داره؟
آرا: آره
جونگی: نمیخوام من پس ازمایش بدم
آرا: جونگی ساکت شو رو مخم نرو
نامجون: با بچه درست صحبت کن جونگی بیا اینجا
جونگی اومد تو بغل من نشست
نامجون: ببین اون سوزن سرش کوچولوعه و فقط یه کوچولو سوزش داره بعدش دیگه تموم میشه ، اگر پسر خوبی باشی برات جایزه میگیرم باشه؟
جونگی: باشه
چند مین گذشت و بالاخره نوبت ما شد همگی آزمایش دادیم و برگشتیم خونه
جونگی: پس جایزه من چی میشه؟
نامجون: بریم خونه من فردا برات میگیرم
جونگی: اخجوننن
(دایون)
صبح از خواب بلند شدم و نایون رو بیدار کردم و بعد از صبحونه باهم رفتیم سمت مهد کودک نایون و رو بهشون سپردم و رفتم معتب دکتری که نایون رو به دنیا آورده و اولین وقتش که امروز بعد از ظهر بود رو گرفتم و رفتم شرکت اما چون امروز زیاد کاری نداشتم فقط نشسته بودم و به در و دیوار نگاه میکردم
دایون: هوففف حوصلم سر رفت بزار به نامجون زنگ بزنم
گوشیمو برداشتم و شماره نامجون رو گرفتم
نامجون: جانم
دایون: سلام
نامجون: سلام اتفاقی افتاده؟
دایون: آره حوصلم سر رفته
نامجون: خب کاراتو بکن
دایون: کردم
نامجون: خب دیگه هیچ ایده ای ندارم
دایون: اممم نامجون من برای امروز بعد از ظهر وقت دکتر گرفتم
نامجون: دکتر! برای چی؟
دایون: برای بچه میخوام بدونم مشکلم حل شده یا نه
نامجون: دایون یادته که دکتر گفت این مشکل حل نمیشه
دایون: حالا شاید شد
نامجون: هوففف باشه فقط نایون رو کجا میزاری؟
دایون: میزارمش پیش داهیون(خواهر بزرگ تر دایون)
نامجون: اکی پس مواظب خودت باش
دایون: باشه فعلا بای
نامجون: بای
گوشی رو قطع کردم و تا بعد از ظهر فقط رو برگه نقاشی کشیدم تا اینکه وقته رفتن دنبال نایون شد ، کیفم رو برداشتم و راه افتادم سمت مهد کودک
کپی ممنوع ❌
نامجون: سلام
آرا: سلام بالاخره اومدی
نامجون پاشو لباس بپوش باید بریم آزمایشگاه
آرا: آزمایشگاه چرا؟
نامجون: جزو قوانین کمپانی VIO
آرا: اوففف
نامجون: جونگی هم باید آزمایش بده ها
آرا: باشه
آرا و جونگی حاضر شدن و با هم رفتیم آزمایشگاه و رفتیم داخل ، نوبت گرفتم و رفتم نشستم کنارشون
جونگی: مامانی دزد داره؟
آرا: آره
جونگی: نمیخوام من پس ازمایش بدم
آرا: جونگی ساکت شو رو مخم نرو
نامجون: با بچه درست صحبت کن جونگی بیا اینجا
جونگی اومد تو بغل من نشست
نامجون: ببین اون سوزن سرش کوچولوعه و فقط یه کوچولو سوزش داره بعدش دیگه تموم میشه ، اگر پسر خوبی باشی برات جایزه میگیرم باشه؟
جونگی: باشه
چند مین گذشت و بالاخره نوبت ما شد همگی آزمایش دادیم و برگشتیم خونه
جونگی: پس جایزه من چی میشه؟
نامجون: بریم خونه من فردا برات میگیرم
جونگی: اخجوننن
(دایون)
صبح از خواب بلند شدم و نایون رو بیدار کردم و بعد از صبحونه باهم رفتیم سمت مهد کودک نایون و رو بهشون سپردم و رفتم معتب دکتری که نایون رو به دنیا آورده و اولین وقتش که امروز بعد از ظهر بود رو گرفتم و رفتم شرکت اما چون امروز زیاد کاری نداشتم فقط نشسته بودم و به در و دیوار نگاه میکردم
دایون: هوففف حوصلم سر رفت بزار به نامجون زنگ بزنم
گوشیمو برداشتم و شماره نامجون رو گرفتم
نامجون: جانم
دایون: سلام
نامجون: سلام اتفاقی افتاده؟
دایون: آره حوصلم سر رفته
نامجون: خب کاراتو بکن
دایون: کردم
نامجون: خب دیگه هیچ ایده ای ندارم
دایون: اممم نامجون من برای امروز بعد از ظهر وقت دکتر گرفتم
نامجون: دکتر! برای چی؟
دایون: برای بچه میخوام بدونم مشکلم حل شده یا نه
نامجون: دایون یادته که دکتر گفت این مشکل حل نمیشه
دایون: حالا شاید شد
نامجون: هوففف باشه فقط نایون رو کجا میزاری؟
دایون: میزارمش پیش داهیون(خواهر بزرگ تر دایون)
نامجون: اکی پس مواظب خودت باش
دایون: باشه فعلا بای
نامجون: بای
گوشی رو قطع کردم و تا بعد از ظهر فقط رو برگه نقاشی کشیدم تا اینکه وقته رفتن دنبال نایون شد ، کیفم رو برداشتم و راه افتادم سمت مهد کودک
کپی ممنوع ❌
۷۰.۳k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.