اوه مای شامپاین پارت ¹⁴🍷💜

جیمین جینا رو بلند کرد گذاشت توی ماشین و برد خونه ی خاله‌ش
[(خونه خاله‌ی جیمین)]
جین: جیمین این کیه؟
جیمین: دوست دخترمه
جین با تعجب به جیمین نگاه کرد و گفت: دوست دخترته!؟
جیمین: آره دیگه منم دوست دختر دارم مشکلیه؟
جین: واووو، جیمین کوچولو بالاخره بزرگ شده
جیمین: هیونگ..
جین: باشه باشه هیچی نمیگم.. حالا چرا آوردیش اینجا اینکه حالش خوب نیست
جیمین همه چیزو تعریف کرد و گفت
جیمین: هیونگ،خاله خواهش میکنم نجاتش بدین(با گریه)
(علامت خاله ی جیمین #)
# عزیزم گریه نکن، جین بدو یه کاری کن
جین: ولی با این کار ممکنه خیلی دردش بیاد
# مشکلی نیست برای چند لحظه‌ست
رو به جینا کرد و گفت: تو مشکلی نداری عزیزم؟
جینا سرشو تکون داد و گفت: نه من مشکلی ندارم
جین: پس شروع کنیم، باید اول ۲۵ تا سوزن بیارین
بعد باید کل سوزنا رو با خون یه خون‌آشام و خودش خون مالی کنم بعد همه ی ۲۵ تا سورنو بزارم توی سرش و دو تامون باید دو طرف گردنش رو گاز بگیریم(سوراخ سوراخ شد بیچاره😂)
بعد خاله تو باید برای اثر کردنش دعا کنی

یکم دیگه هم نوشتم جبران روزایی که ننوشتم😊😁