☆ really ☆
☆ really ☆
پارت ۲
ویو جیمین.
به حرفاش شک کردم ن نکنه نکنه اون واقعا هیچ کاری نکرده بغض داشت گلوم رو چنگ میزد ولی زنگ زدم به ادیتور باند و بهش گفتم ببین این فیلم واقعیه یا نه که بعد ۵ مین زنگ زد و گفت قیلم کلا ادیته و حقیقت نداره انگار اب یخ ریختن روم من من رسما موچیمو از خونه انداختم بیرون سرش داد زدم و بهش گفتم هرزه من من خیلی بدم لعنت بهم باهاش چیکار کردم
رقتم سمت اتاق در باز بود دیدم داره چند تا لباس میزاره تو ساک و با هق هق گریه میکنه در رو زدم
ا.ت . چیه چی از جونم هق میخوای دارم میرم هق هق (داد، عصبی و گریه ی شدید
جیمین. چاگی من من متاسفم زود قضاوتت کردم(متاسف
ا.ت . دست از سرم بردار چیه من که تا ۱۰ دقیقه پیش هرزه بودم(عصبی
جیمین. فرشته کوچولو متاسفم اخه چند روز دیر میومدی خونه اممم چیزه
ا.ت . اره شک کردی میدونم. من خر رو باش واسه تولدت برنامه چیدم(عصبی و با حرص لباسا رو جمع میکنه
جیمین. بیب متاسفم ترکم نکن من بدون تو هیچم (گریه
ا.ت . اقای پارک میدونی سر حرفم وایمیستم گفتی برو گفتم باشه و الان میرم(عصبی و بدون برداشتن وسایلت از خونه میری بیرون
ویو ا.ت
چطور تونستی بهم بگی هرزه از اینجا گمشو بیرون چطور تونستی داشت بارون میبارید دلم خیلی بغل گرمشو میخواست که همیشه توش ارامش پیدا میکردم ولی دیگه نداشتمش دیگه چاگی گفتن با صدای بمشو نداشتم دیگه نمیتونستم ساعت ها خودمو تو هودیش جا کنم و بخوابم باورم نمیشد همچین کاری باهام کرد همینجوری داشتم بی هدف راه میرفتم و گریه میکردم که یه ون سیاه اومد سمتم و چند نفر از پشتم اومدن بعدشم که کلا سیاهی.
ادامه دارد...
پارت ۲
ویو جیمین.
به حرفاش شک کردم ن نکنه نکنه اون واقعا هیچ کاری نکرده بغض داشت گلوم رو چنگ میزد ولی زنگ زدم به ادیتور باند و بهش گفتم ببین این فیلم واقعیه یا نه که بعد ۵ مین زنگ زد و گفت قیلم کلا ادیته و حقیقت نداره انگار اب یخ ریختن روم من من رسما موچیمو از خونه انداختم بیرون سرش داد زدم و بهش گفتم هرزه من من خیلی بدم لعنت بهم باهاش چیکار کردم
رقتم سمت اتاق در باز بود دیدم داره چند تا لباس میزاره تو ساک و با هق هق گریه میکنه در رو زدم
ا.ت . چیه چی از جونم هق میخوای دارم میرم هق هق (داد، عصبی و گریه ی شدید
جیمین. چاگی من من متاسفم زود قضاوتت کردم(متاسف
ا.ت . دست از سرم بردار چیه من که تا ۱۰ دقیقه پیش هرزه بودم(عصبی
جیمین. فرشته کوچولو متاسفم اخه چند روز دیر میومدی خونه اممم چیزه
ا.ت . اره شک کردی میدونم. من خر رو باش واسه تولدت برنامه چیدم(عصبی و با حرص لباسا رو جمع میکنه
جیمین. بیب متاسفم ترکم نکن من بدون تو هیچم (گریه
ا.ت . اقای پارک میدونی سر حرفم وایمیستم گفتی برو گفتم باشه و الان میرم(عصبی و بدون برداشتن وسایلت از خونه میری بیرون
ویو ا.ت
چطور تونستی بهم بگی هرزه از اینجا گمشو بیرون چطور تونستی داشت بارون میبارید دلم خیلی بغل گرمشو میخواست که همیشه توش ارامش پیدا میکردم ولی دیگه نداشتمش دیگه چاگی گفتن با صدای بمشو نداشتم دیگه نمیتونستم ساعت ها خودمو تو هودیش جا کنم و بخوابم باورم نمیشد همچین کاری باهام کرد همینجوری داشتم بی هدف راه میرفتم و گریه میکردم که یه ون سیاه اومد سمتم و چند نفر از پشتم اومدن بعدشم که کلا سیاهی.
ادامه دارد...
۶.۲k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.