عشق ابدی ❤️
عشق ابدی ❤️
پارت 6 (پارت اخر)
ات و کوک رفتن داخل که دیدن یکی روی مبل نشته رفتن نزدیک دیدن جیمین بود و بایه دختری
جمین یه پاکت رو جلشون آورد و کوک اون ازش گرفت باورش نمیشه که کارت عروسی بود خیلی خوشحال بودن جیمین و یونا (زن جیمین )رفتن ات رفت بالا یکم استراحت کنه جیمین کوک اینقدر شراب خوردن که مست شدن و کوک اومد بالا بدون اینکه در بزنه رفت داخل اتاق و دید ات داره لباساش رو عوض میکنه رفت نزدیکش شد انداختش رو ورفت خوابید روش کوک داشت گردن ات رو میبوسید که ورم کرد و رفت سراغ لباساش رو در بیاره لخت شد کاملا ات هم مشکلی نداشت با این کارا و کوک بد جور داشت ات رو به فاک میداد که ات جیغ زد و کل خونه صدای ات میومد که کوک یه جای ات رو لمس کرد وات گفت اره کوک همون جا و کوک شروع کرد به لمس بیش از حد که خواست از روی ات بلند بشه که ات انداختش و ات امد رو کوک خیلی خوبی بود واسه کوک و خواستن بخوابن بازم که تو بغل هم بودن اما ات میخواست پاهاش بزاره وسط پای کوک و موقعی ای که کوک فهمید پاهاش رو باز کرد و ات رفت وسط پاهاش خیلی ات خوشحال بود .
(عصر)
کوک بیدار شد ودید که ات رفت زیر لباساش و لخت بود کوک ات رو به خوش چسبوند و ات هم بیدار شد اینقدر درد داشت نتونست بلند بشه و کوک اونو بغل کرد و گذاشت داخل وان موقعی خواست بزارتش خودشم افتاد تو وان و خیس شدن و نخواستن بلند بشن اما مجبور بودن چون قرار بود برن عروسی جیمین هردو از وان در امدن و لباساشون رو که واسه عروسی جیمین بود رو پوشیدن و رفتن سوار ماشین بشن که کوک امد ات رو بوسید و ات هم ادامه داد و کوک گفت بدون بوس که نمیشد رفتن داخل ماشین و حرکت کردن .
(تالار)
همه خیلی خوشحال بودن که کوک و جیمین چند مین نبودن و با صدای کوک همه رو به اون شدن ات و کوک وسط بودن کوک داشت اهنگی که ات دوست داشت رو میخوند که از جیبش حلقه در آورد و زانو زد گفت با من ازدواج میکنی و ات گفت بله و اونشب بهشون خیلی خوش گذشت
2سال بعد
ات و کوک صاحب 1پسر و1دختر شدن و جیمین یونا صاحب 1 دختر 1پسر و تا آخر عمر شاد زندگی کردن .
(پایان )
امید وارم از این فیک خوشتون امده باشه ❤️🌹
پارت 6 (پارت اخر)
ات و کوک رفتن داخل که دیدن یکی روی مبل نشته رفتن نزدیک دیدن جیمین بود و بایه دختری
جمین یه پاکت رو جلشون آورد و کوک اون ازش گرفت باورش نمیشه که کارت عروسی بود خیلی خوشحال بودن جیمین و یونا (زن جیمین )رفتن ات رفت بالا یکم استراحت کنه جیمین کوک اینقدر شراب خوردن که مست شدن و کوک اومد بالا بدون اینکه در بزنه رفت داخل اتاق و دید ات داره لباساش رو عوض میکنه رفت نزدیکش شد انداختش رو ورفت خوابید روش کوک داشت گردن ات رو میبوسید که ورم کرد و رفت سراغ لباساش رو در بیاره لخت شد کاملا ات هم مشکلی نداشت با این کارا و کوک بد جور داشت ات رو به فاک میداد که ات جیغ زد و کل خونه صدای ات میومد که کوک یه جای ات رو لمس کرد وات گفت اره کوک همون جا و کوک شروع کرد به لمس بیش از حد که خواست از روی ات بلند بشه که ات انداختش و ات امد رو کوک خیلی خوبی بود واسه کوک و خواستن بخوابن بازم که تو بغل هم بودن اما ات میخواست پاهاش بزاره وسط پای کوک و موقعی ای که کوک فهمید پاهاش رو باز کرد و ات رفت وسط پاهاش خیلی ات خوشحال بود .
(عصر)
کوک بیدار شد ودید که ات رفت زیر لباساش و لخت بود کوک ات رو به خوش چسبوند و ات هم بیدار شد اینقدر درد داشت نتونست بلند بشه و کوک اونو بغل کرد و گذاشت داخل وان موقعی خواست بزارتش خودشم افتاد تو وان و خیس شدن و نخواستن بلند بشن اما مجبور بودن چون قرار بود برن عروسی جیمین هردو از وان در امدن و لباساشون رو که واسه عروسی جیمین بود رو پوشیدن و رفتن سوار ماشین بشن که کوک امد ات رو بوسید و ات هم ادامه داد و کوک گفت بدون بوس که نمیشد رفتن داخل ماشین و حرکت کردن .
(تالار)
همه خیلی خوشحال بودن که کوک و جیمین چند مین نبودن و با صدای کوک همه رو به اون شدن ات و کوک وسط بودن کوک داشت اهنگی که ات دوست داشت رو میخوند که از جیبش حلقه در آورد و زانو زد گفت با من ازدواج میکنی و ات گفت بله و اونشب بهشون خیلی خوش گذشت
2سال بعد
ات و کوک صاحب 1پسر و1دختر شدن و جیمین یونا صاحب 1 دختر 1پسر و تا آخر عمر شاد زندگی کردن .
(پایان )
امید وارم از این فیک خوشتون امده باشه ❤️🌹
۴.۳k
۲۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.