فقط برای تو p42

اخرم بیخیال شد...
_ممنوم عزیزم خیلی خوشمزه بود...
عوضییی
+نوش جان
٪یونا میشع نوشابه رو بهم بدی؟
:من میدم..
٪ممنون عزیزم...یهو زد تو دهن خودش...چی گفتم...
کوکم داشت میخندید بهش...
+خبریه عزیززززم؟
٪هه..نه نه
همه تشکر کردن رفتن...بعد شام نشسته بودیم فیلم ببینیم که من بعدا بهشون ملحق شدم...
داشتم میرفتم پیش ته بشینم که مانیا لا پایی انداخت و منم افتادم و برای اینکه نیفتم و خودم نگه دارم دستام تکیه گاه کردم و نمیدونم دستامو کجا گذاشته بودم به عنوان تکیه گاه ...‌ چشامو باز کردم دیدن واییی...
دستم رو گذاشتم رو __تهیونگ ....
و تهیونگ هم چشماش عین چی باز شده...
+میکشمت مانیا....
تو لحظه ای که داشتن فیلم میدیدن من کلا چشمم رو تهیونگ بود که به رو به رو زل زده و پیشونیش عرق کرده....نگاهمو بردم پایین تر که دیدم بله...انقدر برآمده شده که خیلی ضایع شده بود....زود بالش بغل دستمو برداشتم و گذاشتم رو شلوار تهیونگ که کسی نبینه.....با اینکار برگشت بهم نگاه کرد....
منم زود نگاهمو ازش گرفتم...تقصیر مانیا بود.....
حالا چیکار کنم....دیدم فیلم تموم شد و همه دارن میرن....رفتم با همشون خداحافظی کردم.... و برگشتم دیدم ته هنوز داره نفس نفس میزنه....
_برو...برو..نایول و بخوابون....
بدو بدو از پله ها رفتم بالا که دیدم نایول خودش خوابیده...پتو رو کشیدم روش و برگشتم پیش ته
حالش خیلی بد بود...
+تهیونگا.....
بدو بدو اومد طرفم براید استایل بغلم کرد و برد تو اتاق..... شروع به بوسیدنم کردو......
.........
بغلم کرد و با هم خوابیدیم

..صبح..
_عزیزم بیدار شو دیگه...
+صبح بخیر...
محکم بغلم کرد و رفتیم زیر پتو....
+تهیونگا...من بچه نمیخواستم
_نایول که میخواست...تازه من ۵ تا بچه میخوام....۳ تا دیگه مونده!
+چی میگی؟عمراا...همین دوتا بسته
_هه...تو که کاره ای نیستی...
+به همین خیال باش
_قلقلکی بودی...نبودی؟
+نههههههههه....
شروع گرد به قلقلک دادنم...
+آییی نکننن
از شدت خنده اشک از چشمام میومد....
_حالا شد‌‌‌...چند تا؟؟؟
+۲ تا بسه....
_نه نشد دیگه ...
دوباره یه ۲۰ دقیقه قلقلکم داد جوری که جیغ میزدم....
+آیییییی
_چند تا...
+پ..پنج تا...
_حالا شد...
+آییی خیلی بدی....
_چیی؟...
+منظورم خوب بود....
_اهاان...یدونه محکم لپمو بوس کرد و رفتیم پایین ...
رمان#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#کیدراما#کی_پاپ#کیپاپ#تهکوک#فیک#جیمین#نامجون#جی_هوپ#شوگا#جین