گذشته ی سیاه و اینده ی سفید پارت ۴
از زبون جیسو :
سوار شدیم پیرزن : شما ها اینجا چی کار میکنین؟ جیسو : ماجرار و براش گفتم ( یک دقیقه احساس نکنی قریب س ها🤣) پیرزن : جدی؟ خوب من میبرمتون جایی که بودین رسیدیم مدرسه پیاده شدیم مامان بابا هامونو دیدیم از ای ن بدتر نمیشد حداقل میرفتیم خونه یک بهونه میاوردیم 🤯😥 از زبون ات :مامان و بابام اومدن و دستمو گرفتن و بردن تو ماشین تا خونه هیچ کس حرف نمیزد رسیدیم خونه که بابام شروع کرد دعوا کردن و بعد کلی فحش و دعوا رفتم تو اتاق که جیوس پیام داد و گفت: میگم ات اون پیر زن عجیب نبود؟ ات : نه چه طور؟ جیسو جواب داد تا اومدم بخونم صدای در اومد ات: بیا تو فکر کردم مامانم یا بابام یا داداشم باشه یک یهو جانگ کوک اومد داخل جانگ کوک: سلام ات من: س...لا...م کوک : چرا اینجوری میگی سلام ؟ به خاطر امروز بود؟ خندید🤣 من: نخند شاید برای یک پسر خندار باشه ولی برای یک دختر خجالت داره کوک : ا پس الانم قرار خجالت بکشی؟ من: چرا اون وقت ؟ یهو اومد جلو من رفتم عقب اونم همش میومد جلو که یهو صبر نکرد و لباش گزاشت رو لبام و مک میزد قلبم وایساد از زبون جیسو:دیدیم ات جواب نمیده که صدای درد اومد گفتم بیا تو دیدیم تهیونگه 😶 بدون هیچ حرفی اومد جلو. و شروع کرد به بوسیدن منم کپ کرده بودم که ......
سوار شدیم پیرزن : شما ها اینجا چی کار میکنین؟ جیسو : ماجرار و براش گفتم ( یک دقیقه احساس نکنی قریب س ها🤣) پیرزن : جدی؟ خوب من میبرمتون جایی که بودین رسیدیم مدرسه پیاده شدیم مامان بابا هامونو دیدیم از ای ن بدتر نمیشد حداقل میرفتیم خونه یک بهونه میاوردیم 🤯😥 از زبون ات :مامان و بابام اومدن و دستمو گرفتن و بردن تو ماشین تا خونه هیچ کس حرف نمیزد رسیدیم خونه که بابام شروع کرد دعوا کردن و بعد کلی فحش و دعوا رفتم تو اتاق که جیوس پیام داد و گفت: میگم ات اون پیر زن عجیب نبود؟ ات : نه چه طور؟ جیسو جواب داد تا اومدم بخونم صدای در اومد ات: بیا تو فکر کردم مامانم یا بابام یا داداشم باشه یک یهو جانگ کوک اومد داخل جانگ کوک: سلام ات من: س...لا...م کوک : چرا اینجوری میگی سلام ؟ به خاطر امروز بود؟ خندید🤣 من: نخند شاید برای یک پسر خندار باشه ولی برای یک دختر خجالت داره کوک : ا پس الانم قرار خجالت بکشی؟ من: چرا اون وقت ؟ یهو اومد جلو من رفتم عقب اونم همش میومد جلو که یهو صبر نکرد و لباش گزاشت رو لبام و مک میزد قلبم وایساد از زبون جیسو:دیدیم ات جواب نمیده که صدای درد اومد گفتم بیا تو دیدیم تهیونگه 😶 بدون هیچ حرفی اومد جلو. و شروع کرد به بوسیدن منم کپ کرده بودم که ......
۱۸.۹k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.