فیلمبردار سرنوشت p7
بچه ها پارت قبل یه اشتباهی شده بود پارت ۷ رو دوباره گذاشتم 🩷🫰🏻
چند ساعت بعد سئول.......
ویو ا/ت :
وقتی رسیدم سئول جیمین رو تو فرودگاه دیدم اون دوباره رفت کمپانی منم رفتم خونه لباسام رو لایه لباس راحتی کیوت عوض کردم و ماسک صورتم رو گذاشتم و رفتم رو تختم دراز کشیدم لپتاپم رو برداشتم و شروع به دیدن فیلم کردم وسطای فیلم بودم که گوشیم زنگ خورد یونا بود (رفیق ا/ت)
*مکالمه بین ا/ت و یونا*
~سلام خره
+سلام شرکم
~چه خبر
+هیچ توچی
~بگو الان کجام
+آمریکا دیگه
~نه سئولم
+وی جدی الان کجایی بیا پیش من
~باش میام لوکیشن بفرست
+اوک بای
~بای
ویو ا/ت :
خیلی ذوق کردم که یونا اومده کره چون یونا بهترین رفیق منه خیلی دوسش دارم اما بهش نگین پرو میشه
یه ساعت بعد......
داشتم ادامه فیلم رو میدیدم که زنگ در خورد فهمیدم یونائه دوییدم به سمت در و درو باز کردم و پرسیدم بغل هم و رقص مخصوص خودمون رو انجام دادیم
~ا/ت اینجا خونه ی کیه خیلی باحال و بزرگه
+خونه جیمینه من اینجا میمونم
~جیمین جدی برگشت
+اره حالا بهت میگم
~اوک
چند دقیقه بعد.......
ویو ا/ت :
همه ی ماجراهایی که پیش اومد رو برای یونا توضیح دادم مخصوصا ماجرای کوک
داشتیم دوتایی گیم میزدیم و خوراکی میخوردیم که گوشیم زنگ خورد شماره ی ناشناس بود گوشی رو جواب دادم
*مکالمه بین کوک و ا/ت*
_سلام ا/ت
+اممممممم سلام
_ فک میکنم نشناختی درسته
+راستش نه نشناختم
_ جونگکوکم
+اوه واقعا ببخشید کوک چون سیوت نکرده بودم نشناختمت
~چی کوک ببین آروم باش خونسرد باش
+خفه شو
_ نه بابا مشکلی نیست اما این خفه شو منظورت با من بود
+نه نه نه با رفیقم بودم خب کاری داشتی
_ اوم اره برای برنامه ی فردا زنگ زدم
+برنامه ی فردا ،چه برنامه ای؟؟؟
~کدوم برنامه
_ ا/ت توهم چقدر زود فراموش میکنی امروز تویه فرودگاه قرار گذاشتیم منو شام دعوت کنی برای تشکر
+آها پاک یادم رفت واقعا ببخشید (خاک تو سرم چرا یادم رفت)
_ عیبی ندارد خب
+خب که خب
~خب که خب چیه نفهم
_ فردا ساعت 8 میام دنبالت
+نیاز نیست لوکیشن بفرست خودم میام
~اسکل ناز کن
_ نخیرم نمیشه همین که گفتم
+باش
_ پس فردا میبینمت
+باشه فعلا
_ بای
*پایان مکالمه*
~یعنی خاک تو سرت این چه حرفایی بود که گفتی
+خفه شو
~ولش حالا چی گفت
+باید شام دعوتش کنم فردا شب
~خیله خب چی میپوشی؟؟؟
+فردا یه چی میپوشم الان بیا ادامه ی گیم و بزنیم
~اوک بریم
چند ساعت بعد سئول.......
ویو ا/ت :
وقتی رسیدم سئول جیمین رو تو فرودگاه دیدم اون دوباره رفت کمپانی منم رفتم خونه لباسام رو لایه لباس راحتی کیوت عوض کردم و ماسک صورتم رو گذاشتم و رفتم رو تختم دراز کشیدم لپتاپم رو برداشتم و شروع به دیدن فیلم کردم وسطای فیلم بودم که گوشیم زنگ خورد یونا بود (رفیق ا/ت)
*مکالمه بین ا/ت و یونا*
~سلام خره
+سلام شرکم
~چه خبر
+هیچ توچی
~بگو الان کجام
+آمریکا دیگه
~نه سئولم
+وی جدی الان کجایی بیا پیش من
~باش میام لوکیشن بفرست
+اوک بای
~بای
ویو ا/ت :
خیلی ذوق کردم که یونا اومده کره چون یونا بهترین رفیق منه خیلی دوسش دارم اما بهش نگین پرو میشه
یه ساعت بعد......
داشتم ادامه فیلم رو میدیدم که زنگ در خورد فهمیدم یونائه دوییدم به سمت در و درو باز کردم و پرسیدم بغل هم و رقص مخصوص خودمون رو انجام دادیم
~ا/ت اینجا خونه ی کیه خیلی باحال و بزرگه
+خونه جیمینه من اینجا میمونم
~جیمین جدی برگشت
+اره حالا بهت میگم
~اوک
چند دقیقه بعد.......
ویو ا/ت :
همه ی ماجراهایی که پیش اومد رو برای یونا توضیح دادم مخصوصا ماجرای کوک
داشتیم دوتایی گیم میزدیم و خوراکی میخوردیم که گوشیم زنگ خورد شماره ی ناشناس بود گوشی رو جواب دادم
*مکالمه بین کوک و ا/ت*
_سلام ا/ت
+اممممممم سلام
_ فک میکنم نشناختی درسته
+راستش نه نشناختم
_ جونگکوکم
+اوه واقعا ببخشید کوک چون سیوت نکرده بودم نشناختمت
~چی کوک ببین آروم باش خونسرد باش
+خفه شو
_ نه بابا مشکلی نیست اما این خفه شو منظورت با من بود
+نه نه نه با رفیقم بودم خب کاری داشتی
_ اوم اره برای برنامه ی فردا زنگ زدم
+برنامه ی فردا ،چه برنامه ای؟؟؟
~کدوم برنامه
_ ا/ت توهم چقدر زود فراموش میکنی امروز تویه فرودگاه قرار گذاشتیم منو شام دعوت کنی برای تشکر
+آها پاک یادم رفت واقعا ببخشید (خاک تو سرم چرا یادم رفت)
_ عیبی ندارد خب
+خب که خب
~خب که خب چیه نفهم
_ فردا ساعت 8 میام دنبالت
+نیاز نیست لوکیشن بفرست خودم میام
~اسکل ناز کن
_ نخیرم نمیشه همین که گفتم
+باش
_ پس فردا میبینمت
+باشه فعلا
_ بای
*پایان مکالمه*
~یعنی خاک تو سرت این چه حرفایی بود که گفتی
+خفه شو
~ولش حالا چی گفت
+باید شام دعوتش کنم فردا شب
~خیله خب چی میپوشی؟؟؟
+فردا یه چی میپوشم الان بیا ادامه ی گیم و بزنیم
~اوک بریم
۹.۱k
۰۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.