پارت ⁹
پارت ⁹
ویو ات
بیدار شدیم رفتیم صبحونه خوردیم
بعد کوک رفت شرکت
ات : اجوما برام کارتون می زاری ببینم
احوما : چشم خانوم
ات : اجوما اینجوری باهام حرف نزن
اجوما : باشه دخترم
ساعت تقریبا ² بود که کوک برگشت
کوک : سلام ات
ات : سیلام
اجوما : ارباب غذا امادس می تونید تشریف بیارید
کوک : باشه ات بیا بریم غذا بخوریم
ات : باشه
ویو کوک
با ات رفتیم نهار خوردیم
کوک : ات دویت داری چیکار کنیم که تا وقتی بابات میاد حوصلمون سر نره ؟
ات : اون بابای من نیست
کوک : خب حالا هرچی چیکار کنیم ؟ [ ذهن کثیف دور شو ]
ات : نمی دونم هرچی تو بگی ؟
کوک : فیلم ببینیم
ات : مامان و بابای من میگن من هنوز نباید فیلم ببینم
کوک : دیگه بزرگ شدی می تونی فیلم ببینی
یه فیلم شانسی گذاشتم که اونم سکسی دراومد قشنگ معلوم بود ات داشت خجالت می کشید سرخ شده بود
ات : میگم اماده نمیشیم
کوک : نمی دونم ساعت ⁶ اونم قراره ساعت ⁷ بیاد باشه پاشو اماده شو
ات : باشه
ویو ات
یه دوش ²⁰ مینی گرفتم لباسم و پوشیدم اتکن زدم که زکی اومدم موهامو بست و یکی دیگه اریشم کرد خیلی خوشگل شده بودم
داشتم میرفتم پایین که با کوک هم زمان از اتاق اومدیم بیرون خیلی خوشگل شده بود احساس میکنم عاشقش شدم
ویو کوک
یه دوش ²⁰ مینی گرفتم لباسم و پوشیدم اتکلن زدم موهامو با تافت حالت دادم در اتاقو باز کردم که برم پایین که اتم با من هم زمان اومد بیرون خیلی خوشگل شده بود حس می کنم ازش خوشم میاد نمی دونم شایدم یه هوس زود گذره داشتیم با چشامون همدیگرو می خوردیم که زنگ خونه خورد
کوک : لیا درو باز کن
لیا : چشم ارباب
خاب شارطا زیادا
لایک ۱۰
کامانت 1۰
مامنون 🍌🥴
ویو ات
بیدار شدیم رفتیم صبحونه خوردیم
بعد کوک رفت شرکت
ات : اجوما برام کارتون می زاری ببینم
احوما : چشم خانوم
ات : اجوما اینجوری باهام حرف نزن
اجوما : باشه دخترم
ساعت تقریبا ² بود که کوک برگشت
کوک : سلام ات
ات : سیلام
اجوما : ارباب غذا امادس می تونید تشریف بیارید
کوک : باشه ات بیا بریم غذا بخوریم
ات : باشه
ویو کوک
با ات رفتیم نهار خوردیم
کوک : ات دویت داری چیکار کنیم که تا وقتی بابات میاد حوصلمون سر نره ؟
ات : اون بابای من نیست
کوک : خب حالا هرچی چیکار کنیم ؟ [ ذهن کثیف دور شو ]
ات : نمی دونم هرچی تو بگی ؟
کوک : فیلم ببینیم
ات : مامان و بابای من میگن من هنوز نباید فیلم ببینم
کوک : دیگه بزرگ شدی می تونی فیلم ببینی
یه فیلم شانسی گذاشتم که اونم سکسی دراومد قشنگ معلوم بود ات داشت خجالت می کشید سرخ شده بود
ات : میگم اماده نمیشیم
کوک : نمی دونم ساعت ⁶ اونم قراره ساعت ⁷ بیاد باشه پاشو اماده شو
ات : باشه
ویو ات
یه دوش ²⁰ مینی گرفتم لباسم و پوشیدم اتکن زدم که زکی اومدم موهامو بست و یکی دیگه اریشم کرد خیلی خوشگل شده بودم
داشتم میرفتم پایین که با کوک هم زمان از اتاق اومدیم بیرون خیلی خوشگل شده بود احساس میکنم عاشقش شدم
ویو کوک
یه دوش ²⁰ مینی گرفتم لباسم و پوشیدم اتکلن زدم موهامو با تافت حالت دادم در اتاقو باز کردم که برم پایین که اتم با من هم زمان اومد بیرون خیلی خوشگل شده بود حس می کنم ازش خوشم میاد نمی دونم شایدم یه هوس زود گذره داشتیم با چشامون همدیگرو می خوردیم که زنگ خونه خورد
کوک : لیا درو باز کن
لیا : چشم ارباب
خاب شارطا زیادا
لایک ۱۰
کامانت 1۰
مامنون 🍌🥴
۱۰.۳k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.