فیک my moon 🌙 پارت ۱۲
جیمین: آره چون تو بهم دادیش واقعا خوشمزه بود.....
ا/ت : ........ ( سرخ شده)
خنده ی بلندی از این کیوت بودنش کردم که دیدم داره با بهت بهم نگاه میکنه......
سریع خودمو جمو جور کردم که گفت.....
ا/ت : بیشتر بخند.....خندهات واقعا شیرینن.....
بعد از این حرفش ناخودآگاه یه لبخند محوی روی لبام اومد....
* بعد از ۲ساعت *
آروم پتو رو کشیدم روش تا سرما نخوره....بی اراده بوسه ای روی پیشونیش زدمو بلند شدم..... از اقامتگاهش اومدم بیرونو......به مباشر اعظم گفتم.....
جیمین: برمیگردم به اقامتگاه خودم
مباشر اعظم: بله عالیجناب.....
* فردا صبح *
از زبان ا/ت :
توی خواب عمیقی بودم که حس کردم چند نفر دارن تکونم میدن گفتم....
ا/ت : ایششششش.....ولمممم کنیننننن.....خوابم میاددددد
بانو کیم : بانوی من وقتشه که بیدار بشید....
ا/ت : نمیخواممممم.....ولم کنیننن.....میخوام بازم به خوابمممممم..........
بانو کیم : متاسفم بانوی من اما این امکان پذیر نیست پس خواهشا بیدار شید....
ا/ت : اَههههههه باشه باشه بیدار شدم ولم کنین دیگه......
بلند شدم که با چیزی که دیدم نزدیک بود سکته کنم سریع سمت بانو کیم برگشتمو گفتم......
ا/ت : ب....ببینم بانو کیم شما لباس های منو عوض کردید......
بانو کیم : خیر بانوی من حتما کار عالیجناب بوده.......
ا/ت : چیییییییییی ( داد کشید)
بانو کیم : لطفت آروم باشید بانوی من.....
ا/ت : چه....چطور جرئت کرده ب...بدون اجازه به من دست بزنههههههههه
بانو کیم: این که یه شوهر به همسرش نزدیک بشه و لباس هاشو عوض کنه چیزه عجیبی نیست بانوی من.......
ا/ت تو دلش : آره چیزه عجیبی نیست اما اگه اصلا باهم رابطه نداشته باشن قطعا عجیبه......
ا/ت : الان او....اون کجاست.....
بانو کیم : داخل تالار چانگ هوآن( کمبود اسم دارم)
هستن.....
ا/ت : کجا.....
بانو کیم: جایی که جلسه های سلطنتی برگزار میشن......
ا/ت : آها....
از زبان جیمین :
به داخل تالار چانگ هوآن رفتمو روی صندلی سلطنتی نشستم..... بدونه هیچ مقدمه ای
گفتم.....
جیمین : حکم سلطنتی رو بخونید......
مباشر اعظم: بله قربان.....
مباشر اعظم : در تاریخ ۷ / ۸ / ۱۶۷۹ من بانو مین هی رو بدلیل خیانت به امپراطور از مقامشون خلع و ایشون رو به جزیره ی جیجو تبعید میکنم.....تمام ندیمه های ایشان تنزل مقام پیدا میکنن...... درآخر...نگهبان کیم هوآ سونگ به دلیل همکاری در این کار به اعدام محکوم میشود......
قبل از اینکه کسی به خواد اعتراض کنه گفتم.....
جیمین : هیچ گونه تغییری در این حکم انجام نمیشه.....
بعد از این حرفم از اونجا خارج شدمو به سمت اقامتگاه ا/ت رفتم......
از زبان ا/ت :
همینطور که داشتم صبحانمو میخوردم.......به این فک میکردم که چه طور از جیمین بپرسم که لباسامو عوض کرده یانه که.......
ا/ت : ........ ( سرخ شده)
خنده ی بلندی از این کیوت بودنش کردم که دیدم داره با بهت بهم نگاه میکنه......
سریع خودمو جمو جور کردم که گفت.....
ا/ت : بیشتر بخند.....خندهات واقعا شیرینن.....
بعد از این حرفش ناخودآگاه یه لبخند محوی روی لبام اومد....
* بعد از ۲ساعت *
آروم پتو رو کشیدم روش تا سرما نخوره....بی اراده بوسه ای روی پیشونیش زدمو بلند شدم..... از اقامتگاهش اومدم بیرونو......به مباشر اعظم گفتم.....
جیمین: برمیگردم به اقامتگاه خودم
مباشر اعظم: بله عالیجناب.....
* فردا صبح *
از زبان ا/ت :
توی خواب عمیقی بودم که حس کردم چند نفر دارن تکونم میدن گفتم....
ا/ت : ایششششش.....ولمممم کنیننننن.....خوابم میاددددد
بانو کیم : بانوی من وقتشه که بیدار بشید....
ا/ت : نمیخواممممم.....ولم کنیننن.....میخوام بازم به خوابمممممم..........
بانو کیم : متاسفم بانوی من اما این امکان پذیر نیست پس خواهشا بیدار شید....
ا/ت : اَههههههه باشه باشه بیدار شدم ولم کنین دیگه......
بلند شدم که با چیزی که دیدم نزدیک بود سکته کنم سریع سمت بانو کیم برگشتمو گفتم......
ا/ت : ب....ببینم بانو کیم شما لباس های منو عوض کردید......
بانو کیم : خیر بانوی من حتما کار عالیجناب بوده.......
ا/ت : چیییییییییی ( داد کشید)
بانو کیم : لطفت آروم باشید بانوی من.....
ا/ت : چه....چطور جرئت کرده ب...بدون اجازه به من دست بزنههههههههه
بانو کیم: این که یه شوهر به همسرش نزدیک بشه و لباس هاشو عوض کنه چیزه عجیبی نیست بانوی من.......
ا/ت تو دلش : آره چیزه عجیبی نیست اما اگه اصلا باهم رابطه نداشته باشن قطعا عجیبه......
ا/ت : الان او....اون کجاست.....
بانو کیم : داخل تالار چانگ هوآن( کمبود اسم دارم)
هستن.....
ا/ت : کجا.....
بانو کیم: جایی که جلسه های سلطنتی برگزار میشن......
ا/ت : آها....
از زبان جیمین :
به داخل تالار چانگ هوآن رفتمو روی صندلی سلطنتی نشستم..... بدونه هیچ مقدمه ای
گفتم.....
جیمین : حکم سلطنتی رو بخونید......
مباشر اعظم: بله قربان.....
مباشر اعظم : در تاریخ ۷ / ۸ / ۱۶۷۹ من بانو مین هی رو بدلیل خیانت به امپراطور از مقامشون خلع و ایشون رو به جزیره ی جیجو تبعید میکنم.....تمام ندیمه های ایشان تنزل مقام پیدا میکنن...... درآخر...نگهبان کیم هوآ سونگ به دلیل همکاری در این کار به اعدام محکوم میشود......
قبل از اینکه کسی به خواد اعتراض کنه گفتم.....
جیمین : هیچ گونه تغییری در این حکم انجام نمیشه.....
بعد از این حرفم از اونجا خارج شدمو به سمت اقامتگاه ا/ت رفتم......
از زبان ا/ت :
همینطور که داشتم صبحانمو میخوردم.......به این فک میکردم که چه طور از جیمین بپرسم که لباسامو عوض کرده یانه که.......
۹۷.۳k
۱۲ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.