پارت ۱۸ مدرسه
پارت ۱۸ مدرسه
اکو : ......... به تو خوش نمیگزره
دازای : ولی اکو اون الان مال منه
چویا از خجالت سرش پایینه
چویا : من دوست ندارم بیام چرا مجبورم میکنید اصلا برید خودتون خوشبگذرونید
دازای : بیا گفتیم بدون تو خوش نمیگزره
چویا : خب من چیکار کم به شما خوش نمیگزره
اکو : عشقم ولی من هنوز کاری نکردم (عشقم😑)
دازای : اکو زیاد خودتو بالا نگیر
اکو : فکر کردی چون اونو مال خودت کردی من نم...
چویا : دهناتونو ببندین (از کلاس خارج شد)
اکو : ببین فراریش دادی
دازای : اون تو بودی که فراریش داری
اکو : تو بودی که هی میگفتی...
دازای دستشو گذاشت روی دهن اکو تا حرف نزنه
دازای : اکو اون نمیخواد بقیه بفهمن که ما میخواستیم بهش تجا..وز بکنیم
اکو : من نکردم تو بودی که کردی
دازای : خفه
اکو : خب چیه حقیقته (با داد
دازای : اکو دهنتو میبندی یا دهنتو ببندم
اکو : جرعتشو نداری
دازای : بیا ببینیم
اکو : باشه فردا که تعطیلیم بیا بریم این ادرس
اکو یک ادرس رو یک برگه نوشت و داد به دازای
اکو : ساعت 9 اونجا باش هرکی برد چویا مال اون میشه
دازای : قبوله ولی یک شرطی دارم اسلحه قبول نیست
اکو : فبوله فردا اماده باشی تا شکست بخوری
دازای : یکی باید اینو به خودت بگه
اکو : میبینیم
زنگ خورد همه رفتن خونه
فردا. ساعت 8 صبح از زبان دازای
خب الان باید حاضر بشم برم
ماهامو شونه زدم سوار ماشین شدم(دازای پولداره)
ماشین رفت سمت خیابون ••••• و دازای پیاده شد خدمتکاره هم رفت
ساعت 9
اکو رفت سمت محل قرار
دازای : چه عجب امدیی
اکو : خفه
دازای : کی شروع میکنی
اکو: الان
دازای و اکو سمت هم رفتن و خیلی کتک خوردن هردوشون و از پا.....
ادامه داره
جبران کردم
چطور جبران کردم اینگونه که پارت رو جالب کردم
کم شد ببخش
اکو : ......... به تو خوش نمیگزره
دازای : ولی اکو اون الان مال منه
چویا از خجالت سرش پایینه
چویا : من دوست ندارم بیام چرا مجبورم میکنید اصلا برید خودتون خوشبگذرونید
دازای : بیا گفتیم بدون تو خوش نمیگزره
چویا : خب من چیکار کم به شما خوش نمیگزره
اکو : عشقم ولی من هنوز کاری نکردم (عشقم😑)
دازای : اکو زیاد خودتو بالا نگیر
اکو : فکر کردی چون اونو مال خودت کردی من نم...
چویا : دهناتونو ببندین (از کلاس خارج شد)
اکو : ببین فراریش دادی
دازای : اون تو بودی که فراریش داری
اکو : تو بودی که هی میگفتی...
دازای دستشو گذاشت روی دهن اکو تا حرف نزنه
دازای : اکو اون نمیخواد بقیه بفهمن که ما میخواستیم بهش تجا..وز بکنیم
اکو : من نکردم تو بودی که کردی
دازای : خفه
اکو : خب چیه حقیقته (با داد
دازای : اکو دهنتو میبندی یا دهنتو ببندم
اکو : جرعتشو نداری
دازای : بیا ببینیم
اکو : باشه فردا که تعطیلیم بیا بریم این ادرس
اکو یک ادرس رو یک برگه نوشت و داد به دازای
اکو : ساعت 9 اونجا باش هرکی برد چویا مال اون میشه
دازای : قبوله ولی یک شرطی دارم اسلحه قبول نیست
اکو : فبوله فردا اماده باشی تا شکست بخوری
دازای : یکی باید اینو به خودت بگه
اکو : میبینیم
زنگ خورد همه رفتن خونه
فردا. ساعت 8 صبح از زبان دازای
خب الان باید حاضر بشم برم
ماهامو شونه زدم سوار ماشین شدم(دازای پولداره)
ماشین رفت سمت خیابون ••••• و دازای پیاده شد خدمتکاره هم رفت
ساعت 9
اکو رفت سمت محل قرار
دازای : چه عجب امدیی
اکو : خفه
دازای : کی شروع میکنی
اکو: الان
دازای و اکو سمت هم رفتن و خیلی کتک خوردن هردوشون و از پا.....
ادامه داره
جبران کردم
چطور جبران کردم اینگونه که پارت رو جالب کردم
کم شد ببخش
۴.۱k
۲۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.