اون پلیس خفنیه فصل دوم پارت : ۶
صبح از خواب بیدار شدم ، دیدم ساتورو از تخت غلت زده و پخش زمین شده و خوابیده .
تو زندگیم هیچکس رو به اندازه ساتورو بدخواب تر ندیده بود .
فقط بلده از تخت بیوفته پایین و بخوابه .
پیراهن سفیدی دیشب پوشیده بودم حلقه ای بود و تا زانو هام بود .
به ساعت روی دیوار نگاه کردم ، ساعت ۸ صبح بود . یه نفر بودند که حکم ۱۲ سال حبس شدند رو داشتند ، باید امروز یه سر
برم با قاضی صحبت کنم .
رفتم بالا سر ساتورو و موهای نرم و سفید رنگش رو نوازش کردم و گفتم:
هی ساتورو؟ .. ساتورو .. بلند شو مثل جنازه افتادی وسط حال .. ساتورو .. الاغ بلند شو!!
ساتورو مثل جن زده ها بلند شد و گفت:
باز چه شکری خوردم؟ .. اخه عزیزم چرا وقتی داره منو ناز میکنی فحش میدی؟ خب آدمو لوس میکنی
با تهدید گفتم:
هیچ مشکلی نیست فردا با مشت و لگد از خواب بیدارت میکنم عشقم !
ساتورو آب دهنش رو به زور قورت داد و گفت:
نه نه همینجوری خوبه به خودت زحمت نده
غر غری زیر لب کردم .
ساتورو من رو سمت خودش کشید و دستش رو دور کمرم حلقه کرد .
سرش رو برد تو گردنم و گفت:
جنی .. خیلی دوستت دارم .. ولی آخر سر نگفتی بچمون کی به دنیا میاد
گفتم:
نه تو ادم نمیشی بلند شو ببینم ! یکبار دیگه حرف بچه رو بشنوم از همین بالکن پرتت میکنم پایین
ساتورو با غر غر گفت:
خب جنی من گفتم که اطلاعاتی درباره بچه ندارم
گفتم:
خب پلشت برو یکم درباره بچه تو گوگل بخون یه موقع بهت فشار نیاد .
ساتورو گفت:
باشه باشه غر غر نکن ..
گردنم رو بوسید و من رو پرنسسی بلند کرد و گفت:
خیلی خوشگلی .. جنی ..
لبخندی زدم و گونشو بوسیدم و موهاشو بهم ریختم و گفتم:
منو بزار پایین برم صبحانه درست کنم
ساتورو لبخندی زد و منو نشوند روی صندلی میز صبحانه و گفت :
من میرم درست میکنم تو اینجا بشین ..
راستی امروز میری دادگاه ؟
سری تکون دادن و گفتم:
اره وکیل یه نفر هستم باید دنبال کاراشو بگیرم و شاید بتونم دو سال از حبسش کم کنم
گوجو داشت نیمرو درست میکرد گفت:
چقدر براش حبس خورده؟
گفتم :
۱۲ سال ، یه نفر رو زده و طرف از بالکن پرت شده پایین ولی نمرده قاضی هم براش ۱۲ سال زندانی شدن داده .
ساتورو لبخندی زد و کنارم نشست و تخم رو با تابه روی میز گذاشت و گردنم رو بوسید و گفت:
من میرسونمت دادگاه ، فعلا. بیا صبحانه بخوریم عزیزم ~~
تو زندگیم هیچکس رو به اندازه ساتورو بدخواب تر ندیده بود .
فقط بلده از تخت بیوفته پایین و بخوابه .
پیراهن سفیدی دیشب پوشیده بودم حلقه ای بود و تا زانو هام بود .
به ساعت روی دیوار نگاه کردم ، ساعت ۸ صبح بود . یه نفر بودند که حکم ۱۲ سال حبس شدند رو داشتند ، باید امروز یه سر
برم با قاضی صحبت کنم .
رفتم بالا سر ساتورو و موهای نرم و سفید رنگش رو نوازش کردم و گفتم:
هی ساتورو؟ .. ساتورو .. بلند شو مثل جنازه افتادی وسط حال .. ساتورو .. الاغ بلند شو!!
ساتورو مثل جن زده ها بلند شد و گفت:
باز چه شکری خوردم؟ .. اخه عزیزم چرا وقتی داره منو ناز میکنی فحش میدی؟ خب آدمو لوس میکنی
با تهدید گفتم:
هیچ مشکلی نیست فردا با مشت و لگد از خواب بیدارت میکنم عشقم !
ساتورو آب دهنش رو به زور قورت داد و گفت:
نه نه همینجوری خوبه به خودت زحمت نده
غر غری زیر لب کردم .
ساتورو من رو سمت خودش کشید و دستش رو دور کمرم حلقه کرد .
سرش رو برد تو گردنم و گفت:
جنی .. خیلی دوستت دارم .. ولی آخر سر نگفتی بچمون کی به دنیا میاد
گفتم:
نه تو ادم نمیشی بلند شو ببینم ! یکبار دیگه حرف بچه رو بشنوم از همین بالکن پرتت میکنم پایین
ساتورو با غر غر گفت:
خب جنی من گفتم که اطلاعاتی درباره بچه ندارم
گفتم:
خب پلشت برو یکم درباره بچه تو گوگل بخون یه موقع بهت فشار نیاد .
ساتورو گفت:
باشه باشه غر غر نکن ..
گردنم رو بوسید و من رو پرنسسی بلند کرد و گفت:
خیلی خوشگلی .. جنی ..
لبخندی زدم و گونشو بوسیدم و موهاشو بهم ریختم و گفتم:
منو بزار پایین برم صبحانه درست کنم
ساتورو لبخندی زد و منو نشوند روی صندلی میز صبحانه و گفت :
من میرم درست میکنم تو اینجا بشین ..
راستی امروز میری دادگاه ؟
سری تکون دادن و گفتم:
اره وکیل یه نفر هستم باید دنبال کاراشو بگیرم و شاید بتونم دو سال از حبسش کم کنم
گوجو داشت نیمرو درست میکرد گفت:
چقدر براش حبس خورده؟
گفتم :
۱۲ سال ، یه نفر رو زده و طرف از بالکن پرت شده پایین ولی نمرده قاضی هم براش ۱۲ سال زندانی شدن داده .
ساتورو لبخندی زد و کنارم نشست و تخم رو با تابه روی میز گذاشت و گردنم رو بوسید و گفت:
من میرسونمت دادگاه ، فعلا. بیا صبحانه بخوریم عزیزم ~~
۵.۴k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.