با این حال که رفته بودم مرخصی نمی خواستم تا ی هفته فیک بز
با این حال که رفته بودم مرخصی نمیخواستم تا ی هفته فیک بزارم ولی بخاطر ۵۰ تایی شدنمون گزاشتم پس شما حمایت کنید این پست تک پارتی یا دو پا تی خلاصه هرجا کلممه پایان دیدید دیگه اوکیه😐😂🗿
.
.
.
ا.ت ویو: چند روز بود تهیونگ باهام سرد شده بود فک میکردم بهم داره خیانت میکنه خیلی از دستش ناراحت بودم ولی خب از ی طرفم کار زیادش تو کمپانی نظرمو عوضض میکرد
تهیونگ : چند روزه ی کامبک جدید دارم و سرم تو کمپانی خیلی شلوغه و نمیتونم به ا.ت رسیدگی کنم میدونم خیلی ازم دلگیره اما خب به محض اینکه کامبکم تموم شد بهش رسیدگی میکنم
پرش زمانی به شب :
ا.ت ؛ زنگ رو زدن فهمیدم تهیونگ سری رفتم در وا کردم و پریدم بغلش
سلام عشقممممممم دلم برات تنگ شده بود ددی
تهیونگ : امم منم (خیلی سرد)
ا.ت : با یلبخند گرم گفتم بیا شام آمادش
تهیونگ : مرسی ممن شام خوردم با پسرا خودت بخور میرم بخوابم
ا.ت : اینو گفت و رفت بالا ی قطره اشک از چشمم چکید یکم رفتم پیش یونتان چون اون بوی ته ررو میداد و خیلی دوسش داشتم
تهیونگ : بدون توجه به ا.ت رفتم خوابیدم
بعد چند مین دستی دور کمرم حس کردم یهو
پریدم و گفتم ا.تتتتتتتتت مگه نمیبینی گرفتم کپیدم چه مرگته آخه
ا.ت : من فقط آروم بغلت کردم همین
تهیونگ: بغلم نکننن نکن
ا.ت : چیه چرا چند روزه انقد سرد شدی باهام چه مرگته خوب
تهیونگ : زرررر نزن خیلی ناراحتی میتونی بری طلاقتو بگیری
ا.ت : تهیونگ این حرفا چیه میزنی من دوست دارمممم
تهیونگ : به جهنممم میگم خستم تو اصن درک ندارییییی دختره احمق
ا.ت : چرا اینجوری میکنی (سرشو تو دستش گرفت و گریه کرد)
تهیونگ : گمشو ا.ت اعصاب ندارم
ا.ت : 🥺😭
تهیونگ : از خونه زدم بیرون و رفتم هتل چون اگه میرفتم پیش پسرا سوال پیجم میکردن ولی واقعا از کارم پشیمون شدم من هرچی دلم خواست به ا.ت گفتم ولی اون چی اون ی کلمه هم از دهنش در نیومد بهم بگه من خیلی بد و احمقم که دل فرشته کوچولو مهربونمو شکوندم چجوری تونستم واقعا اون هیچی حتی ی کلمه بهم نگفت و فقط اومده بود بغلم کنه و من بیدار بودم چقدر خرم بهتره برم خونه و از دلش در بیارم
میخواستم براش چیزی بگیرم که همجا بسته بود بعد تصمیم گرفتم فردا خودشو برای خرید ببرم
رسیدم خونه و با دیدن صحنه روبه روم خشکم زد...
ادامه دارد ..
.
.
.
ا.ت ویو: چند روز بود تهیونگ باهام سرد شده بود فک میکردم بهم داره خیانت میکنه خیلی از دستش ناراحت بودم ولی خب از ی طرفم کار زیادش تو کمپانی نظرمو عوضض میکرد
تهیونگ : چند روزه ی کامبک جدید دارم و سرم تو کمپانی خیلی شلوغه و نمیتونم به ا.ت رسیدگی کنم میدونم خیلی ازم دلگیره اما خب به محض اینکه کامبکم تموم شد بهش رسیدگی میکنم
پرش زمانی به شب :
ا.ت ؛ زنگ رو زدن فهمیدم تهیونگ سری رفتم در وا کردم و پریدم بغلش
سلام عشقممممممم دلم برات تنگ شده بود ددی
تهیونگ : امم منم (خیلی سرد)
ا.ت : با یلبخند گرم گفتم بیا شام آمادش
تهیونگ : مرسی ممن شام خوردم با پسرا خودت بخور میرم بخوابم
ا.ت : اینو گفت و رفت بالا ی قطره اشک از چشمم چکید یکم رفتم پیش یونتان چون اون بوی ته ررو میداد و خیلی دوسش داشتم
تهیونگ : بدون توجه به ا.ت رفتم خوابیدم
بعد چند مین دستی دور کمرم حس کردم یهو
پریدم و گفتم ا.تتتتتتتتت مگه نمیبینی گرفتم کپیدم چه مرگته آخه
ا.ت : من فقط آروم بغلت کردم همین
تهیونگ: بغلم نکننن نکن
ا.ت : چیه چرا چند روزه انقد سرد شدی باهام چه مرگته خوب
تهیونگ : زرررر نزن خیلی ناراحتی میتونی بری طلاقتو بگیری
ا.ت : تهیونگ این حرفا چیه میزنی من دوست دارمممم
تهیونگ : به جهنممم میگم خستم تو اصن درک ندارییییی دختره احمق
ا.ت : چرا اینجوری میکنی (سرشو تو دستش گرفت و گریه کرد)
تهیونگ : گمشو ا.ت اعصاب ندارم
ا.ت : 🥺😭
تهیونگ : از خونه زدم بیرون و رفتم هتل چون اگه میرفتم پیش پسرا سوال پیجم میکردن ولی واقعا از کارم پشیمون شدم من هرچی دلم خواست به ا.ت گفتم ولی اون چی اون ی کلمه هم از دهنش در نیومد بهم بگه من خیلی بد و احمقم که دل فرشته کوچولو مهربونمو شکوندم چجوری تونستم واقعا اون هیچی حتی ی کلمه بهم نگفت و فقط اومده بود بغلم کنه و من بیدار بودم چقدر خرم بهتره برم خونه و از دلش در بیارم
میخواستم براش چیزی بگیرم که همجا بسته بود بعد تصمیم گرفتم فردا خودشو برای خرید ببرم
رسیدم خونه و با دیدن صحنه روبه روم خشکم زد...
ادامه دارد ..
۳۸.۰k
۲۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.