از ذهن ته
از ذهن ته
وای اصن باورم نمیشه اون دختر شریک بابامه؟
فکر میکردم خونواده ی معمولی داشته باشه
بابای ا.ت : این دخترم ا.ت هست
ته:بله همکلاسی هستیم
باباشو:واقعا ؟
بابام:پس برین تو اتاق درس بخونی فردا امتحان دارین
من:باشه
از.ت:نه
خلاصه رفتیم تو اتاق
که یهو
از زبون ا.ت
یهو
یهو یهو
حولم داد
افتادم رو تخت
بوی الکل میداد
ل.بشو نزدیک ل.بم کرد
جلوشو نگرفتم
ل.بش خورد رو ل.بم
شروع کرد به م.کی.دن ل.ب پایینم
منم همراهیش کردم
سرش کم کم رفت پایین
روی گر.دنم نزدیک س.ین.م و م.کید .........
که صدامون کردن شام بخوریم
رژ لبم پاک شد رژمو تمدید کردم
رفتم پایین
سر شام دستمو گرفت
وای اصن باورم نمیشه اون دختر شریک بابامه؟
فکر میکردم خونواده ی معمولی داشته باشه
بابای ا.ت : این دخترم ا.ت هست
ته:بله همکلاسی هستیم
باباشو:واقعا ؟
بابام:پس برین تو اتاق درس بخونی فردا امتحان دارین
من:باشه
از.ت:نه
خلاصه رفتیم تو اتاق
که یهو
از زبون ا.ت
یهو
یهو یهو
حولم داد
افتادم رو تخت
بوی الکل میداد
ل.بشو نزدیک ل.بم کرد
جلوشو نگرفتم
ل.بش خورد رو ل.بم
شروع کرد به م.کی.دن ل.ب پایینم
منم همراهیش کردم
سرش کم کم رفت پایین
روی گر.دنم نزدیک س.ین.م و م.کید .........
که صدامون کردن شام بخوریم
رژ لبم پاک شد رژمو تمدید کردم
رفتم پایین
سر شام دستمو گرفت
۱.۹k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.