فیک گنگ مافیایی سیاه ادامه پارت 26

&: همون مرتیکه بی پدر که من رو توی این بدبختی انداخت
+: اون تو رو توی این بدبختی ننداخته...خودت قبول کردی برای پول بیشتر این کارو کنی؟ نه....
&: اره درسته....ولی اون بهم گفت با گرفتن تفنگ به سمت شما تهدیدتون کنم فقط همین
+: حالا اون مرتیکه که میگی کی هست؟ میشناسیش؟!
&: نه به قرآن (ادمین: باز من سوتی دادم...به بزرگی خودتون من رو ببخشید)
+: خب اون باید رییست باشه درسته؟!
&: نه خب...
+: ازش پول که گرفتی نه؟!
&: اره گرفتم
+: پس رییست میشه دیگه...بگذریم...پس رییست رو نمیشناسی؟
&: گفتم که نه
+: اگه من یه سوالی رو 100 بار هم پرسیدم تو باید درست جولبم رو بدی...فهمیییییی؟(با فریاد)
&: بله...چشم
+: حداقل میدونی که چه شکلی هست؟ نه؟!
&: نه...هیچ وقت خودشو به من نشون نمیداد...ولی...
+: ولی چی؟
&: ولی خب یه خالکوبی پشت گردنش هست
+: چه شکلی هست؟
&: خالکوبیش یه جمجمه هست
+: جمجمه......
یه لحظه تصویر های اون لحظه ای که یه مرد با خالکوبی جمجمه مامانم رو شنکجه میداد اومد جلو چشم...یه داد بلند کشیدم...و با عصبانیت نگاه اون مرد کردم
+: من رو ببر پشش...زود بااااااااش (با فریاد) 

㋛🄴🄽🄳㋛