عشق یا قتل ادامه پارت ۴
پ ۴ ق ۴ : اونقدری بزرگ بود که فک نکنم از این طرف میشد اون طرف و دید وارد خونه شدیم دوار ها با کاغذ دیواری های قهوه ای سوخته پوشیده شده بود ترکیب رنگ های تیره قهوه ای مشکی و خیلی کم کرمی اصلن نرفتیم تو حال و پذیرایی فقط از راه رو بردم بالا تو راه رو عکس های بزرگی از آدمای مختلف بود انگار پدران قبل از جونگ کوک بوده هر کدوم کت شلوار های مشکی و سیگار تو دهنش تو عکسم همه چی رنگ های تیره بود کلا نمیدونم چطور با این رنگای تیره زندگی میکنه رفتیم تو اتاقش و در و بست کل اتاقشو نگاه کردم تخت قرمز بزرگی وسطش بود اتاق هم رنگای تیره پوفی کشیدم و به جونگ کوک نگاه کردم و حرکاتش رو زیر نظر گرفتم کتشو در آورد عرق کرده بود و پیرهنش به بدنش چسبیده بود .....یه لحظه مخم به جاهای باریک کشید چه بدنی داشت بد جور خودنمایی میکرد بهم نگاه کرد بعد به خودش
- چیزی رو لباسمه؟
+ نه
به من نگاه کرد
- خوب تو چرا منو زیر نظر گرفتی؟
+ هیچی
به کلی سختی چشممو از روی بدنش برداشتم ( منحرف 😐🗡)
پ ۴ ق ۵ : اومد کنارم وایستاد و از زیر چونم گرفت آورد بالا و تو چشمام زل زد منم نگاش کردم تو اون چشمای مشکیش
- من کار دارم خوب تو بخواب فردا به یکی میگم برسونتت
+ خوب.....باش
لپمو یه بوس کرد و رفت کتشو برداشت و از اتاق خارج شد ( عزیزان 😐 چه انتظاری دارین از این بیچاره 😐 این خودش عاشق یکی دیگس )
به دور و بر نگاهی انداختم کمدهای جالبی بودن مث اونایی که تو فیلم ترسناک هاست خوب من یه چند تا سوال داشتم که جونگ کوک چیکارست و اینا شروع کردم به گشتن نمیدونم دنبال چی بودم فقط یه چیزی که بیانگر این باشه که نشون بده جونگ کوک چیکارست چند تا کشو رو گشتم چیزی توشون نبود که به درد بخوره رو تخت نشستم اوفی کشیدم و چشمم به کمد کوچیکی که کنار تخت بود خورد
- چیزی رو لباسمه؟
+ نه
به من نگاه کرد
- خوب تو چرا منو زیر نظر گرفتی؟
+ هیچی
به کلی سختی چشممو از روی بدنش برداشتم ( منحرف 😐🗡)
پ ۴ ق ۵ : اومد کنارم وایستاد و از زیر چونم گرفت آورد بالا و تو چشمام زل زد منم نگاش کردم تو اون چشمای مشکیش
- من کار دارم خوب تو بخواب فردا به یکی میگم برسونتت
+ خوب.....باش
لپمو یه بوس کرد و رفت کتشو برداشت و از اتاق خارج شد ( عزیزان 😐 چه انتظاری دارین از این بیچاره 😐 این خودش عاشق یکی دیگس )
به دور و بر نگاهی انداختم کمدهای جالبی بودن مث اونایی که تو فیلم ترسناک هاست خوب من یه چند تا سوال داشتم که جونگ کوک چیکارست و اینا شروع کردم به گشتن نمیدونم دنبال چی بودم فقط یه چیزی که بیانگر این باشه که نشون بده جونگ کوک چیکارست چند تا کشو رو گشتم چیزی توشون نبود که به درد بخوره رو تخت نشستم اوفی کشیدم و چشمم به کمد کوچیکی که کنار تخت بود خورد
۳۰.۷k
۲۵ خرداد ۱۴۰۰