فیک جیمین ( کیوت و خشن ) پارت ۳۲
از زبان سویونگ
همه به جز جیمین بودن
بابام اتاق عمل بود 🥺 مامانم درحال گریه کردن بود داداشمم داشت مامانم رو دلداری میداد لیا و مینا هم کناره من بودن
دکتر از اتاق عمل اومد بیرون رفتم سمتش گفتم: آقای دکتر حاله بابام چطوره گفت : خانم با اینکه عمل موفقیت آمیزی داشتن نمیتونم بگم که خوب میشن حتی میتونم بگم خودتون رو واسه هر شرایطی آماده کنید ،
با شنیدن حرف دکتر یه لحظه تعادلم رو از دست دادم تهیونگ گرفتم تا نیوفتم چشمام سیاهی میرفت دکتر گفت: یه سرم ویتامین بهش وصل کنید تا به خودش بیاد
گفتم : نه سرُم نمیخوام دکتر گفت : ولی خانم شما ضعیف هستین اینطوری بدتر هم میشین ، واقعاً حالم خوب نبود تهیونگ گفت: لیا سویونگ رو ببرین خونه
همه به جز جیمین بودن
بابام اتاق عمل بود 🥺 مامانم درحال گریه کردن بود داداشمم داشت مامانم رو دلداری میداد لیا و مینا هم کناره من بودن
دکتر از اتاق عمل اومد بیرون رفتم سمتش گفتم: آقای دکتر حاله بابام چطوره گفت : خانم با اینکه عمل موفقیت آمیزی داشتن نمیتونم بگم که خوب میشن حتی میتونم بگم خودتون رو واسه هر شرایطی آماده کنید ،
با شنیدن حرف دکتر یه لحظه تعادلم رو از دست دادم تهیونگ گرفتم تا نیوفتم چشمام سیاهی میرفت دکتر گفت: یه سرم ویتامین بهش وصل کنید تا به خودش بیاد
گفتم : نه سرُم نمیخوام دکتر گفت : ولی خانم شما ضعیف هستین اینطوری بدتر هم میشین ، واقعاً حالم خوب نبود تهیونگ گفت: لیا سویونگ رو ببرین خونه
۶۹.۶k
۰۲ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.