Death Þªŕț10
ویو جیمین
صبح از خواب بیدار شدم دیدم همه خوابن اول زنگ زدم به یونگی تا بهش بگم که بچه هارو جمع کنه تا بریم به جونگکوک حمله کنیم تنها کسایی که وقتی با جونگکوک دعوا گرفتیم پیشم موندن هوسوک و یونگی بود اونا با اعتماد ترین کس منن
____________________
ساعت 9:00
هتل
ویو جونگکوک
از از اون موقعی که جیمینو دیدم نمیخوام از اتاق بیرون برم چرا ات چرا اون باید خواهر جیمین باشه یعنی چی ات اون از من جاسوسی میکرد اܣܣهههه اون از ریوجین که می گفتن جاسوسه اینم از ات که بازم جاسوسه چرا نمیتونم عاشق آدم درستی بشم همه خیانت کار میشن
{جونگکوک بعد خودرگیری هاش گوشیش رو برداشت زنگ زد به تهیونگ }
تهیونگ:او چه عجب زنگی به ما زدی
جونگکوک:تهیونگ
تهیونگ:چی شده
جونگکوک:ات اون عوضی
تهیونگ:خب منتظرم تا بگی
جونگکک:اون خیانت کارازابدر اومد
تهیونگ:یعنی برای جیمین کار میکرد
جونگکوک:اره اون لعنتی خواهرش بود
تهیونگ:اوووووو پشمام
جونگکوک:مسخره بازی در نیار
تهیونگ:........
تا آخر عید تمومش میکنم ولی حمایت کنید
ویو جیمین
صبح از خواب بیدار شدم دیدم همه خوابن اول زنگ زدم به یونگی تا بهش بگم که بچه هارو جمع کنه تا بریم به جونگکوک حمله کنیم تنها کسایی که وقتی با جونگکوک دعوا گرفتیم پیشم موندن هوسوک و یونگی بود اونا با اعتماد ترین کس منن
____________________
ساعت 9:00
هتل
ویو جونگکوک
از از اون موقعی که جیمینو دیدم نمیخوام از اتاق بیرون برم چرا ات چرا اون باید خواهر جیمین باشه یعنی چی ات اون از من جاسوسی میکرد اܣܣهههه اون از ریوجین که می گفتن جاسوسه اینم از ات که بازم جاسوسه چرا نمیتونم عاشق آدم درستی بشم همه خیانت کار میشن
{جونگکوک بعد خودرگیری هاش گوشیش رو برداشت زنگ زد به تهیونگ }
تهیونگ:او چه عجب زنگی به ما زدی
جونگکوک:تهیونگ
تهیونگ:چی شده
جونگکوک:ات اون عوضی
تهیونگ:خب منتظرم تا بگی
جونگکک:اون خیانت کارازابدر اومد
تهیونگ:یعنی برای جیمین کار میکرد
جونگکوک:اره اون لعنتی خواهرش بود
تهیونگ:اوووووو پشمام
جونگکوک:مسخره بازی در نیار
تهیونگ:........
تا آخر عید تمومش میکنم ولی حمایت کنید
۳.۱k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.