پارت آخرpart⁸⁴🦖🗿

و به نام خداوندی که او را آفرید..:)
مینوشتم بر روی تیکه کاغذ قدیمی
از تو؛تویی ک وجود من هستی...
تویی که شروع و پایانِ من هستی :)
اقیانوسِ چَشمانِت ..اقیانوس تیره رنگ چشمانت:)
منو به عمقِ وجودِ این دردا میبره..
اما از این لحظه
من با این قلب ب چشمانت سوگند میخورم
و میگویم من،، توام دقیقا خودِ تو
به تمام وجود پاک ابدیت بوسه میزنم
پروانه های سفید من همیشه مراقبت خواهند بود:)
عطر وانیل و حس میکنی درست در هوای پاکی ک برای تو ساختم..
این آغوش
عطر وانیل
و تمام جزئیات وجود من
مطعلق ب توست..
بر روی تیکه کاغذ کاهی..📜
-چکاوک."

بویون « بابایییییییی..... باباااااا

کوک « جانم بویونا

بویون « بابایی بریم کارتون ببینیم؟؟؟

کوک « نمیشه با مامانی کارتون ببینی؟ کار دارم فرشته ی بابا

بویون « *قیافه گربه شریک

کوک « دقیقا شبیه مامانتی فسقلی

بویون « اما مامان میگفت شبیه تو ام بابایی

کوک « دروغ میگه شبیه خودشی

جانگ می « بویون دخترم داره گولت میزنه شبیه باباتی! دقیقا لنگه باباتی

کوک « من بعدا با شما یه صحبت خصوصی دارم خانم محترم

جانگ می «  تیرت به سنگ خورده جناب جئون جلسه دارم با کارمند ها

کوک « وقتی به عنوان رئیس شرکت کنسلش کردم میفهمی *آروم

پایان 🦑💗💕