فیک پیوند عاشقانه پارت ١١
هانا : تهیونگ منظورت چیه ؟ تو چت شده ؟
تهیونگ : حق داری اینجوری تعجب کنی توی این چند سال خیلی اذیتت کردم من رو ببخش
تهیونگ هانایی که هنوز توی شوک حرفاش بود رو آروم روی زمین گذاشت و دستاش رو قفل دستاش کرد
تهیونگ : هانا من هنوزم مثل بچگیم عاشقتم حتی الان بیشتر ولی خب برای اینکه نمی خواستم به خاطر موقعیتم آسیب ببینی ازت دوری کردم ولی وقتی دیروز نزدیک بود بمیره پشیمون شدم
قطره اشکی از کنار چشم تهیونگ جاری شد و ادامه داد
تهیونگ : ترسیدم که تو رو از دست بدم هانا من نمی خوام دیگه از دستت بدم من…
قبل از اینکه تهیونگ بتونه حرفش رو کامل کنه هانا لباش رو روی لبای تهیونگ گذاشت و نرم بوسیدشون
هانا : تهیونگ من هیچوقت تنهات نمیزارم هیچ وقت
تهیونگ هانا رو محکم توی بغلش گرفت و موهاش رو نوازش کرد
از زبان جونگ کوک
نشسته بودم روی مبل و قهوه میخوردم و به کارام رسیدگی میکردم که دیدم هانا و تهیونگ دست در دست هم دارن از پله ها میان پایین با دیدن این صحنه ی نادر قهوه پرید توی گلوم و به سرفه افتادم
هانا : اوپا حالت خوبه ؟
جونگ کوک : آره ببینم شما دوتا الان دست همدیگه رو گرفتین ؟!
هانا و تهیونگ به هم دیگه نگاه کردند و با هم همزمان گفتند
تهیونگ و هانا : آره ما تصمیم گرفتیم باهم قرار بزاریم
با دهنی باز داشتم نگاشون میکردم که تهیونگ گفت
تهیونگ : معلومه خیلی تعجب کردی !
سریع به خودم اومدم و گفتم
جونگ کوک : خیلی خوشحالم که میبینم بالاخره به هم رسیدین
تهیونگ : نگران نباش برای تو هم یکی پیدا می کنم البته قول نمیدم به زیبایی هانا ی من برسه
جونگ کوک : نخیرم من اصلا به کسی نیاز ندارم وایسا ببینم هانام ؟! از کی تا حالا هانا مال تو شده ها ؟!
تهیونگ : از اولم هانا مال من بود
جونگ کوک : هانا مال من هست نه تو
تهیونگ : ببین جونگ کوک چون برادر زنمی باهات دعوا نمیکنم پس لطفا این بحث رو ادامه نده
جونگ کوک : برادر زن از کی تا حالا هانا شد زن تو ؟!
هانا : یا شما دوتا تمومش میکنید یا خودم دست به کار بشم ؟!
با داد هانا من و تهیونگ مثل بچه ها آدم نشستیم سر جامون
شرایط پارت بعد :
٢٠ لایک
٢٠ کامنت
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
تهیونگ : حق داری اینجوری تعجب کنی توی این چند سال خیلی اذیتت کردم من رو ببخش
تهیونگ هانایی که هنوز توی شوک حرفاش بود رو آروم روی زمین گذاشت و دستاش رو قفل دستاش کرد
تهیونگ : هانا من هنوزم مثل بچگیم عاشقتم حتی الان بیشتر ولی خب برای اینکه نمی خواستم به خاطر موقعیتم آسیب ببینی ازت دوری کردم ولی وقتی دیروز نزدیک بود بمیره پشیمون شدم
قطره اشکی از کنار چشم تهیونگ جاری شد و ادامه داد
تهیونگ : ترسیدم که تو رو از دست بدم هانا من نمی خوام دیگه از دستت بدم من…
قبل از اینکه تهیونگ بتونه حرفش رو کامل کنه هانا لباش رو روی لبای تهیونگ گذاشت و نرم بوسیدشون
هانا : تهیونگ من هیچوقت تنهات نمیزارم هیچ وقت
تهیونگ هانا رو محکم توی بغلش گرفت و موهاش رو نوازش کرد
از زبان جونگ کوک
نشسته بودم روی مبل و قهوه میخوردم و به کارام رسیدگی میکردم که دیدم هانا و تهیونگ دست در دست هم دارن از پله ها میان پایین با دیدن این صحنه ی نادر قهوه پرید توی گلوم و به سرفه افتادم
هانا : اوپا حالت خوبه ؟
جونگ کوک : آره ببینم شما دوتا الان دست همدیگه رو گرفتین ؟!
هانا و تهیونگ به هم دیگه نگاه کردند و با هم همزمان گفتند
تهیونگ و هانا : آره ما تصمیم گرفتیم باهم قرار بزاریم
با دهنی باز داشتم نگاشون میکردم که تهیونگ گفت
تهیونگ : معلومه خیلی تعجب کردی !
سریع به خودم اومدم و گفتم
جونگ کوک : خیلی خوشحالم که میبینم بالاخره به هم رسیدین
تهیونگ : نگران نباش برای تو هم یکی پیدا می کنم البته قول نمیدم به زیبایی هانا ی من برسه
جونگ کوک : نخیرم من اصلا به کسی نیاز ندارم وایسا ببینم هانام ؟! از کی تا حالا هانا مال تو شده ها ؟!
تهیونگ : از اولم هانا مال من بود
جونگ کوک : هانا مال من هست نه تو
تهیونگ : ببین جونگ کوک چون برادر زنمی باهات دعوا نمیکنم پس لطفا این بحث رو ادامه نده
جونگ کوک : برادر زن از کی تا حالا هانا شد زن تو ؟!
هانا : یا شما دوتا تمومش میکنید یا خودم دست به کار بشم ؟!
با داد هانا من و تهیونگ مثل بچه ها آدم نشستیم سر جامون
شرایط پارت بعد :
٢٠ لایک
٢٠ کامنت
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
۷۹.۹k
۲۱ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.