پارت سه
سانا:جججییییغغغغغغ...برو بیرونننن(با جیغ)
ت:چته بابا؟کری نمیشنوی گوشیم داره زنگ میخوره؟؟
س:بردار فقط برو
تهیون ویو
واقعا بدن خوبی داشت ...اهههه تهیون چی میگی برا خودت تو باید اونو اذیت کنی
سانا لباس عوض کرد و رفت پیش لیسا تهیون هم رفت پیش جیمین
ج:تهیون میخوام یه چیزی بگم ...من عاشق لیسا شدم و بهش گفتم اونم قبول کرد الان ما با همیم
ت:خاااکک ....نتونستی خودتو نگه داری؟
ج:😑😐
لیسا هم اینارو به ساناگفت
س:هعیی پسر ندیده هستی دیگه
به همون اولی بله رو گفتی
ل:😁
شب شده بود و قرار بود هرکی تو چادرش با همگروهیش بخوابه سانا هم به خاطر صبح یکم از تهیون می ترسید و براش سخت بود پیشش بخوابه
ت:کجا میری؟؟
س:میرم بیرون بخوابم...تو راحت باش
ت:شما غلط میکنی...گمشو بیا همینجا بخواب
س:ههووفففف ....باشه....فقط نزدیکم نشو
سانا دراز کشید که یهو تهیون روش خیمه زد
ت:الان نزدیک شدم....مثلا میخوای چیکار کنی؟؟؟؟
س:برو اونور.......بیشعور
تهیون پوزخندی زد و رفت سر جاش
این شبم به خوبی و خوشی تموم شد فردا قرار بود هر گروه با همگروهیش بره جنگل و بگرده
و از رو لج تهیون مجبور شدن یکم از کمپ دور بشن داشتن میگشتن که یهو تهیون دید سانا نیست برای یه لحظه واقعا نگران شد....تا حالا نگران هیچ دختری نشده بود...این بار اولش بود
داشت میگشت که یهو صدای جیغ سانا رو شنید و از رو صدا پیداش کرد وقتی رسید دید خورده زمین و پاش پیچ خورده
ت:*سانا رو بلند میکنه*
س:جیغغ بزارم زمین
ت:نمیتونی راه بری
س:میتونم
تهیون یه لحظه سانا رو میزاره پایین و سانا از درد پاش جیغ میزنه که تهیون دوباره براید استایل بلندش میکنه
وقتی میرسن کمپ سانا پاشو درمان میکنه
*پرش زمانی سه ماه بعد*
سانا ویو
تو لین سه ماه تهیون باهام دوست شده و میشه گفت دیگه اذیتم نمیکنه اما هنوز کرم داره که اونم از رو دوستیه
تهیون ویو
تو این سه ماه احساس میکنم یه حسایی به سانا پیدا کردم بخوام راستشو بگم از همون روز که زدمش به دیواره پشت مدرسه تو چشاش زل زدم دلم عاشقش شد ....اما به روی خودم نیاوردم
این ماه ..ماه اخره یعد از این ماه مدرسه تموم میشه من باید برگردم به شهر و مدرسه خودم....ولی نمیتونم سانا رو ول کنم
باید تا قبل از رفتنم بهش بگم و با خودم ببرمش
امروز بهش میگم
سانا ویو
داشتم میرفتم حیاط که جک جلومو گرفت
جک:سانا من عاشقتم و تو باید باهام بیای
س:چیی؟؟؟برو بابا فکرشم نکن
جک دست سانا رو میکشه که تهیون میاد و جک و میزنه
وقتی خوب کتکش زد سانا رو میبره کنار دیوار میزنتش به دیوار و با دستاش بین دیوار و خودش اسیرش میکنه و .........
***************
شرایط پارت بعد
5لایک
ت:چته بابا؟کری نمیشنوی گوشیم داره زنگ میخوره؟؟
س:بردار فقط برو
تهیون ویو
واقعا بدن خوبی داشت ...اهههه تهیون چی میگی برا خودت تو باید اونو اذیت کنی
سانا لباس عوض کرد و رفت پیش لیسا تهیون هم رفت پیش جیمین
ج:تهیون میخوام یه چیزی بگم ...من عاشق لیسا شدم و بهش گفتم اونم قبول کرد الان ما با همیم
ت:خاااکک ....نتونستی خودتو نگه داری؟
ج:😑😐
لیسا هم اینارو به ساناگفت
س:هعیی پسر ندیده هستی دیگه
به همون اولی بله رو گفتی
ل:😁
شب شده بود و قرار بود هرکی تو چادرش با همگروهیش بخوابه سانا هم به خاطر صبح یکم از تهیون می ترسید و براش سخت بود پیشش بخوابه
ت:کجا میری؟؟
س:میرم بیرون بخوابم...تو راحت باش
ت:شما غلط میکنی...گمشو بیا همینجا بخواب
س:ههووفففف ....باشه....فقط نزدیکم نشو
سانا دراز کشید که یهو تهیون روش خیمه زد
ت:الان نزدیک شدم....مثلا میخوای چیکار کنی؟؟؟؟
س:برو اونور.......بیشعور
تهیون پوزخندی زد و رفت سر جاش
این شبم به خوبی و خوشی تموم شد فردا قرار بود هر گروه با همگروهیش بره جنگل و بگرده
و از رو لج تهیون مجبور شدن یکم از کمپ دور بشن داشتن میگشتن که یهو تهیون دید سانا نیست برای یه لحظه واقعا نگران شد....تا حالا نگران هیچ دختری نشده بود...این بار اولش بود
داشت میگشت که یهو صدای جیغ سانا رو شنید و از رو صدا پیداش کرد وقتی رسید دید خورده زمین و پاش پیچ خورده
ت:*سانا رو بلند میکنه*
س:جیغغ بزارم زمین
ت:نمیتونی راه بری
س:میتونم
تهیون یه لحظه سانا رو میزاره پایین و سانا از درد پاش جیغ میزنه که تهیون دوباره براید استایل بلندش میکنه
وقتی میرسن کمپ سانا پاشو درمان میکنه
*پرش زمانی سه ماه بعد*
سانا ویو
تو لین سه ماه تهیون باهام دوست شده و میشه گفت دیگه اذیتم نمیکنه اما هنوز کرم داره که اونم از رو دوستیه
تهیون ویو
تو این سه ماه احساس میکنم یه حسایی به سانا پیدا کردم بخوام راستشو بگم از همون روز که زدمش به دیواره پشت مدرسه تو چشاش زل زدم دلم عاشقش شد ....اما به روی خودم نیاوردم
این ماه ..ماه اخره یعد از این ماه مدرسه تموم میشه من باید برگردم به شهر و مدرسه خودم....ولی نمیتونم سانا رو ول کنم
باید تا قبل از رفتنم بهش بگم و با خودم ببرمش
امروز بهش میگم
سانا ویو
داشتم میرفتم حیاط که جک جلومو گرفت
جک:سانا من عاشقتم و تو باید باهام بیای
س:چیی؟؟؟برو بابا فکرشم نکن
جک دست سانا رو میکشه که تهیون میاد و جک و میزنه
وقتی خوب کتکش زد سانا رو میبره کنار دیوار میزنتش به دیوار و با دستاش بین دیوار و خودش اسیرش میکنه و .........
***************
شرایط پارت بعد
5لایک
۲۰.۱k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.