دختر اشرافی شیطون ᎮᏗᏒᏖ 3
#Part_3
جوری گاز میدادم که مطمئنم همسایه ها که هیچ حتی گربه ها و پرنده ها هم فحشم میدادن!!
سوفی:ســــــــلام عشــقم!!!
من: مـــــــرض!درد بی درمان!!نفهم، خر،الاغ!!چند بار بهت بگم هی جلو ی
من عشقم عشقم نکن؟؟ !!
سوفی :دوس دارم کیف میده!!
من :عهههه !! کیف میده؟؟؟ من یه کیفی نشونت بدم که صد تا کیف از کنارش بزنه
بیرون!نکبت میمون نیمرخ چنگال!!خخخخخ !!
لیندا:سلام هانایی
من: علیک لیدی !!
الکس:سلام و صبح بخیـــر بر آبجی خودم !!
من :سلام و صبح بخیر بر داداش خل و مشنگ خودم!!حال و احوال؟؟ !!
الکس: خــ....
قبل اینکه الکس جملشو کامل کنه رایا امد و پرید وسط و گفت:بچه ها بیاین استاد صداقت تا دو ماه نمیاد!!! به جاش یه استاد اومده آخ آخ از کجاش بگم براتون واییی...
لیندا یه چشم غره ی باحال بهش رفت و گفت:ممنون از اطلاع رسانیت میتونی بری!
رایا :اوکی..!خواستم مطلعتون کنم !!
اینو گفت و رفت !
شروع کردم به مسخره باز !
من: وااااایییییی!!فک کنین الان من میرم تو کلاس با یارو لج میوفتم!!بعدش مثه
این رمانا با هم کل کل ممیکنیمو آخرش عاشق هم م !میشی بعدش وقتی کلی ماجرا های سوزناک و عشقولانه میریم سر خونه زندگیمون !!
سوفی: تو فکر بچتم کردی لابد؟؟ !!
من: بعــــله که فکر بچمم کردم!!!بچه اولم که به دیار ابدی میره ! آره بچه ی دومم
پسره که اسمشو میزارم هری پاتر !! ده بیستا بچه ی دیگه هم میارم و کلا
مهد کودک راه میندازم !!
لیندا و سوفی و الکس داشتن قهقهه میزدن!!!آخه مگه من دلقکم که اینا انقدر به من
می خندن؟؟؟!!!
الکس: خیلی باحالی دختر !!
من: خفه، بریم که زمان درس است و کار!!!
سوفی: نکه تو خیلی درس میخونی!!
من: اصلا من تنبل!تو که خرخونی،تو که نخبه ای،تو که عقل کلی کجای این دنیا رو
گرفتی به جز اون توالت فرنگی قدیمی مامان بزرگت؟؟
جوری گاز میدادم که مطمئنم همسایه ها که هیچ حتی گربه ها و پرنده ها هم فحشم میدادن!!
سوفی:ســــــــلام عشــقم!!!
من: مـــــــرض!درد بی درمان!!نفهم، خر،الاغ!!چند بار بهت بگم هی جلو ی
من عشقم عشقم نکن؟؟ !!
سوفی :دوس دارم کیف میده!!
من :عهههه !! کیف میده؟؟؟ من یه کیفی نشونت بدم که صد تا کیف از کنارش بزنه
بیرون!نکبت میمون نیمرخ چنگال!!خخخخخ !!
لیندا:سلام هانایی
من: علیک لیدی !!
الکس:سلام و صبح بخیـــر بر آبجی خودم !!
من :سلام و صبح بخیر بر داداش خل و مشنگ خودم!!حال و احوال؟؟ !!
الکس: خــ....
قبل اینکه الکس جملشو کامل کنه رایا امد و پرید وسط و گفت:بچه ها بیاین استاد صداقت تا دو ماه نمیاد!!! به جاش یه استاد اومده آخ آخ از کجاش بگم براتون واییی...
لیندا یه چشم غره ی باحال بهش رفت و گفت:ممنون از اطلاع رسانیت میتونی بری!
رایا :اوکی..!خواستم مطلعتون کنم !!
اینو گفت و رفت !
شروع کردم به مسخره باز !
من: وااااایییییی!!فک کنین الان من میرم تو کلاس با یارو لج میوفتم!!بعدش مثه
این رمانا با هم کل کل ممیکنیمو آخرش عاشق هم م !میشی بعدش وقتی کلی ماجرا های سوزناک و عشقولانه میریم سر خونه زندگیمون !!
سوفی: تو فکر بچتم کردی لابد؟؟ !!
من: بعــــله که فکر بچمم کردم!!!بچه اولم که به دیار ابدی میره ! آره بچه ی دومم
پسره که اسمشو میزارم هری پاتر !! ده بیستا بچه ی دیگه هم میارم و کلا
مهد کودک راه میندازم !!
لیندا و سوفی و الکس داشتن قهقهه میزدن!!!آخه مگه من دلقکم که اینا انقدر به من
می خندن؟؟؟!!!
الکس: خیلی باحالی دختر !!
من: خفه، بریم که زمان درس است و کار!!!
سوفی: نکه تو خیلی درس میخونی!!
من: اصلا من تنبل!تو که خرخونی،تو که نخبه ای،تو که عقل کلی کجای این دنیا رو
گرفتی به جز اون توالت فرنگی قدیمی مامان بزرگت؟؟
۱.۶k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.