تصور کن بی تی اس وقتی ناراحتی ورژن جیمین
جیمین : ا/ت -ا/ت عزیزم چرا چیزی نمیگی
ا/ت :............
جیمین خیلی نگران ا/ت بودم یه هفته پیش خواهرش مرده بود ولی اون هیچی نمیگفت و هیچ کاری نمیکرد از طرفی باردار بود و خیلی نگران بچه هم بودم جیمین -ا/ت رو طرف خودش برگردوند
جیمین: ا/ت بهم گوش بده تو دیگه خواهری به اسم سونهی نداری اون مرده و رفته چرا نمی فهمی چرا نمیخوای قبول کنی خواهش میکنم چیزی بگو سکوتت من رو آزار میده لین اصلا برای تو و بچه خوب نیست ا/ت چیزی بگو
ا/ت دیگه نتونستم تحمل کنم و زدم زیر گریه جیم.... جیمین خواهرم...... سونهی.. سونهییییی هق هق هق
اون دوست داشت بچمون رو ببینه اون حتی بیشتر از من خوشحال بود حالا حالا باید چیکار کنم من دیگه نمیتونم ببینمش هق.... هق (با گریه شدید) 😭😭😭
جیمینا بهش بگو برگرده قول قووول میدم دیگه سرش داد نزنم هق هق 😭 😭 😭 😭 😭 😭
جیمین : آروم باش آروم باش عزیزم گریه کردن اصلا برات خوب نیست
از بغلش اومدم بیرون آروم من رو روی مبل خوابوند
پیشونیم رو بوسید بعد شروع کرد به نوازش کردنم منم بعد از مدتی خوابم برد
(9ماه بعد) توی این نه ماه حالم خیلی بهتر شده دیگه گریه نمیکنم ولی هنوز خیلی دلم برای سونهی تنگ میشه شب بود داشتم ظرف های شام رو میشستم جیمین بهم اجازه نمیداد کار کنم منم همش مینشستم خدمتکار رو فرستادم بعد خودم ظرف های باقی مانده رو شستم داشتم آبکشی میکردم که دستای یکی دور کمرم حلقه شد سرم رو آوردم بالا دیدم یونگی هست بهش لبخندی زدم اما اون گفت خانم پارک مگه من نگفته بودم کار نکنید
ا/ت جیمینا خوب حوصلم سر میره خدمتکار هم بیرون کار داشت بخاطر همین رفت
جیمین خدا رو شکر کن که بارداری وگرنه الان باید بخاطر این کارت تنبیه میشدی
ا/ت خوب پس پسرم ناجی من هست😁😁😁😁
جیمین خانم پارک اگه به پسرتون بیشتر از من اهمیت بدید قول نمیدم که تنبیه تون نکنم😈😈😈😈
ا/ت یا جیمینا تو چی میگی درسته اونم خیلی قرار دوست داشته باشم ولی تو موچی منی و جای تو خاصه 🥰🥰🥰🥰
یهو برآید استایل بغلم کرد و گفت این شیرین زبونی هات واقعا سرت رو به دردسر قرار بزنه ا/ت.
(پایان)
ا/ت :............
جیمین خیلی نگران ا/ت بودم یه هفته پیش خواهرش مرده بود ولی اون هیچی نمیگفت و هیچ کاری نمیکرد از طرفی باردار بود و خیلی نگران بچه هم بودم جیمین -ا/ت رو طرف خودش برگردوند
جیمین: ا/ت بهم گوش بده تو دیگه خواهری به اسم سونهی نداری اون مرده و رفته چرا نمی فهمی چرا نمیخوای قبول کنی خواهش میکنم چیزی بگو سکوتت من رو آزار میده لین اصلا برای تو و بچه خوب نیست ا/ت چیزی بگو
ا/ت دیگه نتونستم تحمل کنم و زدم زیر گریه جیم.... جیمین خواهرم...... سونهی.. سونهییییی هق هق هق
اون دوست داشت بچمون رو ببینه اون حتی بیشتر از من خوشحال بود حالا حالا باید چیکار کنم من دیگه نمیتونم ببینمش هق.... هق (با گریه شدید) 😭😭😭
جیمینا بهش بگو برگرده قول قووول میدم دیگه سرش داد نزنم هق هق 😭 😭 😭 😭 😭 😭
جیمین : آروم باش آروم باش عزیزم گریه کردن اصلا برات خوب نیست
از بغلش اومدم بیرون آروم من رو روی مبل خوابوند
پیشونیم رو بوسید بعد شروع کرد به نوازش کردنم منم بعد از مدتی خوابم برد
(9ماه بعد) توی این نه ماه حالم خیلی بهتر شده دیگه گریه نمیکنم ولی هنوز خیلی دلم برای سونهی تنگ میشه شب بود داشتم ظرف های شام رو میشستم جیمین بهم اجازه نمیداد کار کنم منم همش مینشستم خدمتکار رو فرستادم بعد خودم ظرف های باقی مانده رو شستم داشتم آبکشی میکردم که دستای یکی دور کمرم حلقه شد سرم رو آوردم بالا دیدم یونگی هست بهش لبخندی زدم اما اون گفت خانم پارک مگه من نگفته بودم کار نکنید
ا/ت جیمینا خوب حوصلم سر میره خدمتکار هم بیرون کار داشت بخاطر همین رفت
جیمین خدا رو شکر کن که بارداری وگرنه الان باید بخاطر این کارت تنبیه میشدی
ا/ت خوب پس پسرم ناجی من هست😁😁😁😁
جیمین خانم پارک اگه به پسرتون بیشتر از من اهمیت بدید قول نمیدم که تنبیه تون نکنم😈😈😈😈
ا/ت یا جیمینا تو چی میگی درسته اونم خیلی قرار دوست داشته باشم ولی تو موچی منی و جای تو خاصه 🥰🥰🥰🥰
یهو برآید استایل بغلم کرد و گفت این شیرین زبونی هات واقعا سرت رو به دردسر قرار بزنه ا/ت.
(پایان)
۶۹.۱k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.