فیک کوک«عشق و انتقام» p20
*آری(Ari)*
داشتم تو پارک قدم میزدم که یهو یه دختره محکم بهم برخورد کرد جوری که قلبم درد اومد.. برگشت سمتم و منک برگشتم سمتش
چهرش داغون بود انگار که فرار کرده باشه از جایی
نانسی: ش.. شرمنده!!(و سریع دوید و رفت)
آری: اشکال.. نداره.. چه عجیب!!
رفتم خونه دوش پنج مینی گرفتم و اومدم لباس جدیدمو پوشیدم که یو رام اومد داخل
یو رام: اوخ میبینم خواهر گوگولی من خوشتیپ کرده
آری: بهم میاد؟!
یو رام:(بغلش کرد) معلومه که میاد.. حالا تغییری احساس نمیکنی؟!
آری: نه..
یو رام: اشکال نداره!! بیشتر تلاش میکنیم!!
آری: حتما!! خب بریم؟!
یو رام: اوهومم
رفتیم سوار ماشین شدیم و به سمت شرکت حرکت کردیم.. رفتیم داخل دیدیم همه جمع شدن و جا اصلا نیست
یعنی چخبره؟! چیشده؟! رفتیم نزدیک تر و با دیدن فردی چشمام چهارتا شد.. همون دختری که امروز دیدم!!!
جیهو: خب سئو نانسی کارمند جدیدمون هستن.. لطفا به خوبی ازشون استقبال کنید!!!
نانسی: س.. سلام.. سئو نانسی هستم!!
آروم گفتم: سئو نانسی؟!!
یهو صدای پچ پچ چندتا از کارمندا رو شنیدم
_این همون دختر شره نیست که همکلاسیاش بهش میگفتن هیولا؟!
+اره بابا.. دخترخاله ی من همکلاسیش بود.. میگفت اون دیوونس!! حتی میگفت که انگار چند نفرو هم کشته
_یه هیولای واقعی
+اره بابا طرف داغونه!! خیلی قلدری میکرده.. رئیس چطور روش شد اینو بیاره سرکار؟!
آری: بسه دیگه!!!
داشتم تو پارک قدم میزدم که یهو یه دختره محکم بهم برخورد کرد جوری که قلبم درد اومد.. برگشت سمتم و منک برگشتم سمتش
چهرش داغون بود انگار که فرار کرده باشه از جایی
نانسی: ش.. شرمنده!!(و سریع دوید و رفت)
آری: اشکال.. نداره.. چه عجیب!!
رفتم خونه دوش پنج مینی گرفتم و اومدم لباس جدیدمو پوشیدم که یو رام اومد داخل
یو رام: اوخ میبینم خواهر گوگولی من خوشتیپ کرده
آری: بهم میاد؟!
یو رام:(بغلش کرد) معلومه که میاد.. حالا تغییری احساس نمیکنی؟!
آری: نه..
یو رام: اشکال نداره!! بیشتر تلاش میکنیم!!
آری: حتما!! خب بریم؟!
یو رام: اوهومم
رفتیم سوار ماشین شدیم و به سمت شرکت حرکت کردیم.. رفتیم داخل دیدیم همه جمع شدن و جا اصلا نیست
یعنی چخبره؟! چیشده؟! رفتیم نزدیک تر و با دیدن فردی چشمام چهارتا شد.. همون دختری که امروز دیدم!!!
جیهو: خب سئو نانسی کارمند جدیدمون هستن.. لطفا به خوبی ازشون استقبال کنید!!!
نانسی: س.. سلام.. سئو نانسی هستم!!
آروم گفتم: سئو نانسی؟!!
یهو صدای پچ پچ چندتا از کارمندا رو شنیدم
_این همون دختر شره نیست که همکلاسیاش بهش میگفتن هیولا؟!
+اره بابا.. دخترخاله ی من همکلاسیش بود.. میگفت اون دیوونس!! حتی میگفت که انگار چند نفرو هم کشته
_یه هیولای واقعی
+اره بابا طرف داغونه!! خیلی قلدری میکرده.. رئیس چطور روش شد اینو بیاره سرکار؟!
آری: بسه دیگه!!!
۲.۴k
۱۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.