Part²²فیک 《طراح من 》
ت:من میخوام برم
جک:به دوستت یونگ گفتم بیاد دنبالت
ت:رمز گوشیمو چطور باز کردی
جک:همون رمزو هنورم میزاری ۱۵ سنی که دنیا برای ویران شو ۱۷ سنی من اومدم و دنیاتو ساختم
ت:چرت نگو حوصله حرف زدن با عوضیه مث تورو ندارم با این لباسا راحت نیستم
ات:اتاقت کجاس
جک:اتاق عوضی رو میخوای چیکار
ت :لباس بر دارم
اونجا
اوک
رفتم یه تیشرت با شلوار برداشتم شلوار بزرگ بود واسه همینم یکی از کمربنداشو بستم و اومدم بیرون
جک:باحال شدی
نظرت رو پرسیدم؟
غذا حاضر کردم بیا بخور
نمیخورم قرار کاری داشتم چرا زود بیدارم نکردی
دختر دیوونه ای
چرا
جک :اخه دیشب تو یه همچين بلایی سرت اومده ولی ناراحت نیستی
ت:عادت کردم چیزایی که نارحتم میکنن رو از حافظم پاک کنم و به تو یکی مربوط نیس.
جک:منم پاک کردی
ت :اصلا نبودی کثافت
چرا بد رفتاری میکنی
فکر میکنی چرا
جکسون ویو
رفتم روبه روش وایستادم و قدم به قدم بهش نزدیک میشدم اونم هی میرفت دورتر تا خورد به دیوار
/ت:داری چه غلطی میکنی هوس مردن کردی
جکسون:دیشب وقتی اوردمت اینجا فکر میکردم وقتی صبح منو ببینی میپری بغلم و ازم میپرسی چرا رفتم چرا بدون خبر دادن به عشقم به دلیل زندگیم رفتم دلیل رفتنم چی بود چی مجبورم کرد ولی تو...
/ت:خوشخیال بودی تو اول اومدی دلیل زندگیم شدی بعد رفتی برام مهم نیست برو اونور گمشوووووو
پایان
حمایت پلیززززز 😀💜
ناظر جان منتشر کن🙏
شرطا....
۳۵لایک🥴
و اگه کامنت ها طوری بود که خوشم اومد چم مثلا یه انگیزه ای دادین همون لحظه پارت بعد رو میزارم😊😊😊😊
جک:به دوستت یونگ گفتم بیاد دنبالت
ت:رمز گوشیمو چطور باز کردی
جک:همون رمزو هنورم میزاری ۱۵ سنی که دنیا برای ویران شو ۱۷ سنی من اومدم و دنیاتو ساختم
ت:چرت نگو حوصله حرف زدن با عوضیه مث تورو ندارم با این لباسا راحت نیستم
ات:اتاقت کجاس
جک:اتاق عوضی رو میخوای چیکار
ت :لباس بر دارم
اونجا
اوک
رفتم یه تیشرت با شلوار برداشتم شلوار بزرگ بود واسه همینم یکی از کمربنداشو بستم و اومدم بیرون
جک:باحال شدی
نظرت رو پرسیدم؟
غذا حاضر کردم بیا بخور
نمیخورم قرار کاری داشتم چرا زود بیدارم نکردی
دختر دیوونه ای
چرا
جک :اخه دیشب تو یه همچين بلایی سرت اومده ولی ناراحت نیستی
ت:عادت کردم چیزایی که نارحتم میکنن رو از حافظم پاک کنم و به تو یکی مربوط نیس.
جک:منم پاک کردی
ت :اصلا نبودی کثافت
چرا بد رفتاری میکنی
فکر میکنی چرا
جکسون ویو
رفتم روبه روش وایستادم و قدم به قدم بهش نزدیک میشدم اونم هی میرفت دورتر تا خورد به دیوار
/ت:داری چه غلطی میکنی هوس مردن کردی
جکسون:دیشب وقتی اوردمت اینجا فکر میکردم وقتی صبح منو ببینی میپری بغلم و ازم میپرسی چرا رفتم چرا بدون خبر دادن به عشقم به دلیل زندگیم رفتم دلیل رفتنم چی بود چی مجبورم کرد ولی تو...
/ت:خوشخیال بودی تو اول اومدی دلیل زندگیم شدی بعد رفتی برام مهم نیست برو اونور گمشوووووو
پایان
حمایت پلیززززز 😀💜
ناظر جان منتشر کن🙏
شرطا....
۳۵لایک🥴
و اگه کامنت ها طوری بود که خوشم اومد چم مثلا یه انگیزه ای دادین همون لحظه پارت بعد رو میزارم😊😊😊😊
۸.۵k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.