سایه سیاه (F2) pt²⁰
زنگ زدم به جیمین
جیمین : بله عزیزم کاری داشتی ؟
دایانا : کی برمیگردی ؟
جیمین : کارم الان تموم شد داریم میایم چطور ؟
دایانا : زود خودتو برسون لطفا
جیمین : چیشده ؟ داری میترسی منو ؟
دایانا : نگران نباش من خوبم فقط زود بیا
جیمین : باشه عزیزم
پ.جیمین : چیشده پسرم ؟دایانا حالش خوبه ؟
جیمین : نمیدونم ، گفت زود خودتو برسون
امیدوارم اتفاق بدی نیوفتاده باشه
جیمین ؛ با اخرین سرعت به طرف کافه رفتیم رسیدیم از ماشین پیاده شدم خواستم برم تو که در بسته بود و کرکره ها همه پایین بودن با دستم زدم به در که دیدم دایانا اومد در باز کرد رفتیم تو
جیمین : حالت خوبه؟
دایانا : اروم باش من خوبم ولی هانا نه
جیمین : هانا چش شده ؟
پ.جیمین : چیشده ؟ هانا حالش خوبه ؟
دایانا : بیاید دنبالم لطفا
دایانا ؛ بردمشون توی اشپزخونه هانا رو به صندلی بسته بودم
جیمین : دایانا چیکار کردی ؟ چرا بستیش ؟
جیمین ؛ خواستم برم هانا رو ازاد کنم که دایانا دستمو گرفت
دایانا : اول اینو ببین بعد برو بازش کن
دایانا ؛ با دستم به مانیتور روی میز صندوق اشاره کردم
جیمین ؛ منو پدرم رفتیم سمت مانیتور یه ویدیو بود زدم روی پخش که ...
دایانا ؛ فیلم دوربینای مدار بسته داخل کافه رو ضبط کردم و نشونشون دادم
دایانا : خب جیمین برو دست و پاشو باز کن
پ.جیمین : باورم نمیشه من این دخترو خیلی وقته میشناسم
جیمین : هانا چرا باید اینکارو بکنه
دایانا : میتونی وقتی بیدار شد ازش بپرسی
شرط نداریم لایک کنین پیجم راه بیوفته خیلی ناراحتم 😔💔
جیمین : بله عزیزم کاری داشتی ؟
دایانا : کی برمیگردی ؟
جیمین : کارم الان تموم شد داریم میایم چطور ؟
دایانا : زود خودتو برسون لطفا
جیمین : چیشده ؟ داری میترسی منو ؟
دایانا : نگران نباش من خوبم فقط زود بیا
جیمین : باشه عزیزم
پ.جیمین : چیشده پسرم ؟دایانا حالش خوبه ؟
جیمین : نمیدونم ، گفت زود خودتو برسون
امیدوارم اتفاق بدی نیوفتاده باشه
جیمین ؛ با اخرین سرعت به طرف کافه رفتیم رسیدیم از ماشین پیاده شدم خواستم برم تو که در بسته بود و کرکره ها همه پایین بودن با دستم زدم به در که دیدم دایانا اومد در باز کرد رفتیم تو
جیمین : حالت خوبه؟
دایانا : اروم باش من خوبم ولی هانا نه
جیمین : هانا چش شده ؟
پ.جیمین : چیشده ؟ هانا حالش خوبه ؟
دایانا : بیاید دنبالم لطفا
دایانا ؛ بردمشون توی اشپزخونه هانا رو به صندلی بسته بودم
جیمین : دایانا چیکار کردی ؟ چرا بستیش ؟
جیمین ؛ خواستم برم هانا رو ازاد کنم که دایانا دستمو گرفت
دایانا : اول اینو ببین بعد برو بازش کن
دایانا ؛ با دستم به مانیتور روی میز صندوق اشاره کردم
جیمین ؛ منو پدرم رفتیم سمت مانیتور یه ویدیو بود زدم روی پخش که ...
دایانا ؛ فیلم دوربینای مدار بسته داخل کافه رو ضبط کردم و نشونشون دادم
دایانا : خب جیمین برو دست و پاشو باز کن
پ.جیمین : باورم نمیشه من این دخترو خیلی وقته میشناسم
جیمین : هانا چرا باید اینکارو بکنه
دایانا : میتونی وقتی بیدار شد ازش بپرسی
شرط نداریم لایک کنین پیجم راه بیوفته خیلی ناراحتم 😔💔
۴۵.۲k
۱۶ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.