پارت ³
پارت ³
ویو ات
تا اینکه یه پسر تقریبا ۲۰ یا ۱۹ ساله اومد و منو بغل کرد
ویو کوک
این روزا یه داستان خوندم
درباره ی یه دختر گربه نما و یه پسر انسان که عاشق هم می شن داشتم به داستانی که خونده بودم فکر می کردم که یه گربه ی کیوت که انگار گریه کرده بود اومد جلوم راستش تا حالا گربه ندیده بودم گریه کنه خیلی گربه ی عجیبی بود براش داشتم و بغلش کردم که هیو بارون شروع کرد به باریدن بعد از اونور گله ی گرگ ها اومدن که گربه هه محکم بغلم کرد احساس کردم سر
دستشون دستور داد که این گربه رو بگیرن شایدم خرافاتی شدم ولی هرچیه اونا گرگن و من باید از دستشون فرار کنم داشتم به طرف ماشینم می دوییدم که احساس کردم گرگا افتادن
دمبال مون رسیدم به ماشین ماشین و زود روشن کردم نشستم داخل ماشین که دیدم گرگا حمله کردن به ماشین و ماشین و محاصره کردن خواستم ماشین روشن کنم بریم که یه گرگ پرید روی شیشه ی جلویی ماشین و زود روشن کردم بعد برف پاک کن و زدم که همش به گرگ ضربه
می زد بعد گاز دادم و با بیشترین سرعتی که می تونستم رفتم که گرگ از روی ماشین افتاد و من رفتم خونه یه حوله برداشتم پیچیدم به گربه بعد زنگ زدم به دکتر ( جین )
جین : الو کوک
کوک : سلام سوکجینا
جین : سلام چه خبر اتفاقی افتاده بهم زنگ زدی ؟ مریض شدی
( خدا نکنه نویسنده زبونتو گاز بگیر )
کوک : نه هیچکس مریض نشده یه گربه پیدا کردم که با بقیه ی گربه ها فرق می کنه ازت
می خوام بیای یه نگاهی بهش بکنی دوست دارم بدونم این چطور گربه ای هست
جین : باشه الان میام
گربه هه خیلی ترسیده بود یکم که با دقت بهش نگاه کردم فهمیدم اصلا گربه ی خیابونی نیست حتما صاحب داشته اخه خیلی تمیز بود بوی شامپو
می داد همینطور با دقت بهش نگاه می کردم گفتم بزار یه نگاهی به بدنش بندازم ببینم شپش داره گربه رو گرفتم بغلم دیدم حتی یدونه شپشم نداشت داشتم نگاش می کردم که دیدم یه چیزی مثل گردنبند از گردنش آویزون فک کنم تاریخ تولدش و اسمش بود
گردنبند :
ات
۲۰۱۱ / ۹ / ۱۲
زنگ خورد که به خوم اومدم به خدتمتکار گفتم درو باز کنه جین اومد توی خونه
جین : اربابتون کجاست
خدمتکار : بالا تو اتاق هستن
نشسته بودم که دیدم در باز شد و جین اومد تو
جین : سلام کوک داداش گلم
کوک : سلام بر سوکجینا برادر گلم
جین : راستی اون گربه که می گفتی کو
رفتم کنار تا گربه رو دید نزدیکش شد یه نگاهی بهش انداخت و گفت : این یه گربه ی معمولی نیست این گربه است که تو ۱۸ سالگی گربه نما میشه و بعد از اون فقط تو ماه کامل گربه میشه فک می کردم از روی قلاده اش بفهمی چون فقط گربه نماها از اینا دارن
کوک : چه می دونستم داداش من که تا حالا گربه نما ندیدم حالا باید چیکارش کنم
لایک ۶
کامنت ۶
ویو ات
تا اینکه یه پسر تقریبا ۲۰ یا ۱۹ ساله اومد و منو بغل کرد
ویو کوک
این روزا یه داستان خوندم
درباره ی یه دختر گربه نما و یه پسر انسان که عاشق هم می شن داشتم به داستانی که خونده بودم فکر می کردم که یه گربه ی کیوت که انگار گریه کرده بود اومد جلوم راستش تا حالا گربه ندیده بودم گریه کنه خیلی گربه ی عجیبی بود براش داشتم و بغلش کردم که هیو بارون شروع کرد به باریدن بعد از اونور گله ی گرگ ها اومدن که گربه هه محکم بغلم کرد احساس کردم سر
دستشون دستور داد که این گربه رو بگیرن شایدم خرافاتی شدم ولی هرچیه اونا گرگن و من باید از دستشون فرار کنم داشتم به طرف ماشینم می دوییدم که احساس کردم گرگا افتادن
دمبال مون رسیدم به ماشین ماشین و زود روشن کردم نشستم داخل ماشین که دیدم گرگا حمله کردن به ماشین و ماشین و محاصره کردن خواستم ماشین روشن کنم بریم که یه گرگ پرید روی شیشه ی جلویی ماشین و زود روشن کردم بعد برف پاک کن و زدم که همش به گرگ ضربه
می زد بعد گاز دادم و با بیشترین سرعتی که می تونستم رفتم که گرگ از روی ماشین افتاد و من رفتم خونه یه حوله برداشتم پیچیدم به گربه بعد زنگ زدم به دکتر ( جین )
جین : الو کوک
کوک : سلام سوکجینا
جین : سلام چه خبر اتفاقی افتاده بهم زنگ زدی ؟ مریض شدی
( خدا نکنه نویسنده زبونتو گاز بگیر )
کوک : نه هیچکس مریض نشده یه گربه پیدا کردم که با بقیه ی گربه ها فرق می کنه ازت
می خوام بیای یه نگاهی بهش بکنی دوست دارم بدونم این چطور گربه ای هست
جین : باشه الان میام
گربه هه خیلی ترسیده بود یکم که با دقت بهش نگاه کردم فهمیدم اصلا گربه ی خیابونی نیست حتما صاحب داشته اخه خیلی تمیز بود بوی شامپو
می داد همینطور با دقت بهش نگاه می کردم گفتم بزار یه نگاهی به بدنش بندازم ببینم شپش داره گربه رو گرفتم بغلم دیدم حتی یدونه شپشم نداشت داشتم نگاش می کردم که دیدم یه چیزی مثل گردنبند از گردنش آویزون فک کنم تاریخ تولدش و اسمش بود
گردنبند :
ات
۲۰۱۱ / ۹ / ۱۲
زنگ خورد که به خوم اومدم به خدتمتکار گفتم درو باز کنه جین اومد توی خونه
جین : اربابتون کجاست
خدمتکار : بالا تو اتاق هستن
نشسته بودم که دیدم در باز شد و جین اومد تو
جین : سلام کوک داداش گلم
کوک : سلام بر سوکجینا برادر گلم
جین : راستی اون گربه که می گفتی کو
رفتم کنار تا گربه رو دید نزدیکش شد یه نگاهی بهش انداخت و گفت : این یه گربه ی معمولی نیست این گربه است که تو ۱۸ سالگی گربه نما میشه و بعد از اون فقط تو ماه کامل گربه میشه فک می کردم از روی قلاده اش بفهمی چون فقط گربه نماها از اینا دارن
کوک : چه می دونستم داداش من که تا حالا گربه نما ندیدم حالا باید چیکارش کنم
لایک ۶
کامنت ۶
۵.۰k
۰۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.