پارت ۲۱
پارت ۲۱
( جونگ کوک رو ات خیمه زد و لباشو چسبوند به لبای ات و محکم لبای همو خوردن ات زیاد همکاری نمیکرد )
جونگ کوک . بیب بهتره همکاری کنی
ات . کوک بسه الان موقعش نیست
جونگ کوک . بسه ها الان حالیت میکنم رو حرف من حرف میزنیییی
ات . ن . ن . نههه . من . منظورم این نبوددد
ویو ( جونگ کوک لباسارو کند و کی*ر*ش رو وار*د کرد و ات هم بلند نا*له میکرد و جونگ کوک هم لذت میبرد و بیشتر هن*دل میکرد ات همکاری کرد و این کار تا ۶ صبح طول کشید . یهو خوابشون برد و جونگ کوک کی*ر*ش رو بیر*ن نکشیده بود )
ساعت ۱۱:۵
ات . اه ایییییی
( جونگ کوک بیدار شد و بیرون کشید )
جونگ کوک . خوبی بیبی
ات . اهوم صبح بخیر
( همو بوسیدن )
ات . کوکی دلم درد میکنه ( حالت گریه )
جونگ کوک . الان صبحونه درست میکنم ( نگران )
ویو ( لباسش رو پوشید و امد تو آشپزخونه و یه صبحونه یه خوشمزه درست کرد و رفت تو غذاخوری و سفره رو چید و امد او اتاق . ات هم لباسش رو پوشید و امد بیرون تو غذاخوری و خورد )
ات . کوکی ممنون خیلی خوشمزس
جونگ کوک . خواهش میکنم ولی دیشب خیلی بهم مزه داد
ات . عه یادم نیار خیلی دردم گرفت با زور تحمل کردم ( حالت قهر )
جونگ کوک . تا من لباتو خوردم و دستاتو گرفتم داشتی درداتو تو اونا خالی میکردی ( خنده )
ات . ( سکوت )
ات . امروز دیر بیدارم شدیم
جونگ کوک . ( خنده )
( ات سریع رفت تو دستشویی حالت استفراغ جونگ کوک هم رفت تو دستشویی پیش ات )
جونگ کوک . چیشد خانوم کوچولو
ات . اهوم هیچی حالم بد شد
جونگ کوک . چرا
ات . نمیدونم دلم یکم درد میکرد واسه همون
جونگ کوک . اها
ویو ( )
تا پارت بعدیییییییییییییی
لایککککککک . کامنتتتتتتتتتتت . فالووووووووووووووووووووووووووووووو
( جونگ کوک رو ات خیمه زد و لباشو چسبوند به لبای ات و محکم لبای همو خوردن ات زیاد همکاری نمیکرد )
جونگ کوک . بیب بهتره همکاری کنی
ات . کوک بسه الان موقعش نیست
جونگ کوک . بسه ها الان حالیت میکنم رو حرف من حرف میزنیییی
ات . ن . ن . نههه . من . منظورم این نبوددد
ویو ( جونگ کوک لباسارو کند و کی*ر*ش رو وار*د کرد و ات هم بلند نا*له میکرد و جونگ کوک هم لذت میبرد و بیشتر هن*دل میکرد ات همکاری کرد و این کار تا ۶ صبح طول کشید . یهو خوابشون برد و جونگ کوک کی*ر*ش رو بیر*ن نکشیده بود )
ساعت ۱۱:۵
ات . اه ایییییی
( جونگ کوک بیدار شد و بیرون کشید )
جونگ کوک . خوبی بیبی
ات . اهوم صبح بخیر
( همو بوسیدن )
ات . کوکی دلم درد میکنه ( حالت گریه )
جونگ کوک . الان صبحونه درست میکنم ( نگران )
ویو ( لباسش رو پوشید و امد تو آشپزخونه و یه صبحونه یه خوشمزه درست کرد و رفت تو غذاخوری و سفره رو چید و امد او اتاق . ات هم لباسش رو پوشید و امد بیرون تو غذاخوری و خورد )
ات . کوکی ممنون خیلی خوشمزس
جونگ کوک . خواهش میکنم ولی دیشب خیلی بهم مزه داد
ات . عه یادم نیار خیلی دردم گرفت با زور تحمل کردم ( حالت قهر )
جونگ کوک . تا من لباتو خوردم و دستاتو گرفتم داشتی درداتو تو اونا خالی میکردی ( خنده )
ات . ( سکوت )
ات . امروز دیر بیدارم شدیم
جونگ کوک . ( خنده )
( ات سریع رفت تو دستشویی حالت استفراغ جونگ کوک هم رفت تو دستشویی پیش ات )
جونگ کوک . چیشد خانوم کوچولو
ات . اهوم هیچی حالم بد شد
جونگ کوک . چرا
ات . نمیدونم دلم یکم درد میکرد واسه همون
جونگ کوک . اها
ویو ( )
تا پارت بعدیییییییییییییی
لایککککککک . کامنتتتتتتتتتتت . فالووووووووووووووووووووووووووووووو
۶۶۳
۱۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.