وانشات "در یک لحظه"
وانشات "در یک لحظه"
pt: 14
کوک: لیدی بهم افتخار میدی برقصیم
ا.ت:بله
داشتیم میرقصیدیم که شکمم درد گرفت یه درد شدید
ا.ت: کوک شکمم درد میکنه آیییی
کوک: هنوز ساعت هفت یه ساعت دیگه تموم میشه صبر کن خودم میبرمت دکتر اوکی
ا.ت: باشه سعی میکنم به روی خودم نیارم
ساعت هشت شد وقت خداخافظی بود که دوستای کوک اومدن تک تک گفت مبارک باشه
¥: مبارک باشه خانم ا.ت
ا.ت: ممنونم
$: مبارک باشه خانم
ا.ت: ممنونم
€: داداش کوک چه عروس خوشکلی آوردی
کوک: هعی ساکت باش
ا.ت: بلاخره تموم شد*زیر لب
کوک: ا.ت چیزی گفتی
ا.ت: کی من ن.. نه*پوز خند
ا.ت: وااااای چقدر خستم
کوک: منم همینطور ا.ت شکم دردت خوب شد؟
ا.ت: اره بهترم
کوک: من میرم حموم
ا.ت: نه وایسا اول من میرم
با اون لباس عروسم نمیتونستم بدوم یواش یواش رفتم تو اتاق خودمو کوک رفتم یه حموم کردم اومدم بیرون یه لباس کیوت پوشیدمو رفتم رو تخت نشستم تا موهامو سشوار کنم که در باز شدو کوک اومد تو
کوک: خانوم خانومی چه خوشکل شدی
ا.ت: مرسی
اومد لبمو بوسید لبمو ول کرد
گفتم: میخواستی کاری بکنی
کوک: نه چه کاری اها! نکنه دلت میخواد
ا.ت: ن.. نه تروخدا برو حمومتو بکن
کوک: چرااا من میخوام*حالت کیوت
ا.ت: نهههههههههع
کوک: باشه بابا نخواستیم واسه فردا
ا.ت: مثلا من زنتم باید همش باهام سکس کنی مگه مرض داری
کوک: نه
ا.ت: پس زود باش حمومتو بکن بریم پایین شام بخوریم گشنمه
کوک رفت حموم منم داشتم موهامو با سشوار خشک میکردم که دادا با سینی پر از غذا اومد تو
ا.ت: سلام دادا چرا غذا رو آوردی اینجا میومدیم پایین
دادا: سلام ا.ت رئیس دستور داد غذا رو واستون بیارم اینجا
ا.ت: خیلی ممنونم دستت درد نکنه
دادا از اتاق رفت بیرون و کوک از حموم اومد بیرون لباسشو جلوی من تنش کرد
(نویسنده: استغفرالله خدایا خودت مارو ببخش.)
ا.ت: کرم داری لباستو جلوی من عوض میکنی؟
کوک: اره
در خماری بمانید جعرررر
مانند آجیم آهنگ بخونید
یادی کنیم از تتلو: همه اول پارتی مرد و زن قر و قاتی
pt: 14
کوک: لیدی بهم افتخار میدی برقصیم
ا.ت:بله
داشتیم میرقصیدیم که شکمم درد گرفت یه درد شدید
ا.ت: کوک شکمم درد میکنه آیییی
کوک: هنوز ساعت هفت یه ساعت دیگه تموم میشه صبر کن خودم میبرمت دکتر اوکی
ا.ت: باشه سعی میکنم به روی خودم نیارم
ساعت هشت شد وقت خداخافظی بود که دوستای کوک اومدن تک تک گفت مبارک باشه
¥: مبارک باشه خانم ا.ت
ا.ت: ممنونم
$: مبارک باشه خانم
ا.ت: ممنونم
€: داداش کوک چه عروس خوشکلی آوردی
کوک: هعی ساکت باش
ا.ت: بلاخره تموم شد*زیر لب
کوک: ا.ت چیزی گفتی
ا.ت: کی من ن.. نه*پوز خند
ا.ت: وااااای چقدر خستم
کوک: منم همینطور ا.ت شکم دردت خوب شد؟
ا.ت: اره بهترم
کوک: من میرم حموم
ا.ت: نه وایسا اول من میرم
با اون لباس عروسم نمیتونستم بدوم یواش یواش رفتم تو اتاق خودمو کوک رفتم یه حموم کردم اومدم بیرون یه لباس کیوت پوشیدمو رفتم رو تخت نشستم تا موهامو سشوار کنم که در باز شدو کوک اومد تو
کوک: خانوم خانومی چه خوشکل شدی
ا.ت: مرسی
اومد لبمو بوسید لبمو ول کرد
گفتم: میخواستی کاری بکنی
کوک: نه چه کاری اها! نکنه دلت میخواد
ا.ت: ن.. نه تروخدا برو حمومتو بکن
کوک: چرااا من میخوام*حالت کیوت
ا.ت: نهههههههههع
کوک: باشه بابا نخواستیم واسه فردا
ا.ت: مثلا من زنتم باید همش باهام سکس کنی مگه مرض داری
کوک: نه
ا.ت: پس زود باش حمومتو بکن بریم پایین شام بخوریم گشنمه
کوک رفت حموم منم داشتم موهامو با سشوار خشک میکردم که دادا با سینی پر از غذا اومد تو
ا.ت: سلام دادا چرا غذا رو آوردی اینجا میومدیم پایین
دادا: سلام ا.ت رئیس دستور داد غذا رو واستون بیارم اینجا
ا.ت: خیلی ممنونم دستت درد نکنه
دادا از اتاق رفت بیرون و کوک از حموم اومد بیرون لباسشو جلوی من تنش کرد
(نویسنده: استغفرالله خدایا خودت مارو ببخش.)
ا.ت: کرم داری لباستو جلوی من عوض میکنی؟
کوک: اره
در خماری بمانید جعرررر
مانند آجیم آهنگ بخونید
یادی کنیم از تتلو: همه اول پارتی مرد و زن قر و قاتی
۶۰.۸k
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.