مافیای بزرگ
𝐛𝐢𝐠 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟔𝟔
زنگ خورد و کوک اومد تا کوک اومد سول بدو بدو رفت بغلش
♡شلام بابایییییییییییی
+سلام سولی من(سول بغل کرد)
_سلام آقا خرگوشه
+سلام خانم کوچولو
♡بابایی امشب اونه(خونه)عمو جین دعوتیم
+اوووو چقدر عالی
♡می دونی کجا لو دوشت دالم !؟
+نع
♡میلم سونجه رو می بینم (ذوق خیلی زیاد)
+(خنده)
_سول بدو بم رو ببر تو حیاط تا بابا بره حموم بیاد بریم پیش سونجه
♡آخ جوننننن باشه..... بم بدو بیا(رفت)
+آخ این دختر چقدر شیرینه (خنده)
_آره درست شبیه باباش مثل یه خرگوشه(گونه کوک بوسید)
+هیییییی چقدر دلم برای وقت هاییی سول نبود و دوتایی بودیم تنگ شده نظرت چیه امشب یه شب عالی بسازیم(بم)
_هاااا.... چیزه سول بیا بریم لباستو بپوشونم
♡باشه مامانییی
+(خنده)هنوزم شبیه وقت هایی که از همون می ترسید آخه خوشگل من ما دیگه یه بچه داریم می دونی انجامش دادیم خخخخخخخخخخخخخببببببببببب دیگه از چی می ترسی آخه
یوو ات
سول بردم تو اتاق لباس هایی که براش گرفته بودم گذاشتم رو تختش
_سول لباستو بپوش من برم آماده شم بعد میام موهاتو درست کنم باشه عشقم
♡باشه
بعد رفتم اتاق خودم و کوک لباسی که خرید بودم پوشیدم به آرایش ملایم کردم بعد موهامو شونه زدم گذاشتم باز بمونه بعد رفتم اتاق سول و موهاشو براش مدل پاپیونی درست کردم رفتیم سوار ماشین شدیم راه افتادیم طرف خونه جین بعد چند مین رسیدیم رفتیم تو شتتتت جین نگفته بود این هارو هم دعوت کرده اوففففففف (گایز یه نکته جین خانواده برادر چین هم دعوت کرده بود ولی خب ات اینا زیاد باهاشون حال نمی کردن و اینکه نونا همسر بردار کوک خیلی تو زندگی ات و کوک دخالت میکرد برای همین ات ازش متنفر بود)سونجه تا دید سول اومده بدو بدو رفت بغلش کرد و با ته مین که بچه تهیونگ بود رفتن سه تایی بازی کنن منم رفتم پیش دخترا نشستم شروع کردیم به حرف زدن نیم ساعت که گذشت نونا برگشت گفت
نونا:ات خیلی دخترت رو ول میزاری چه جوری میزاری بره با دوتا پسر بازی کنه تازه لباسش هم مناسب نیست خداروشکر من بچه هام این جوری بزرگ نکردم
_ببخشید!؟ نونا اصلا اینا به تو ربطی نداره من دخترم و مثل دختر تو پاستوریزه بزرگ نمیکنم بعدم تربیت و مدل لباس پوشیدن بچه ی من به خودم مربوطه تو هم و اون دخترت هم مربوط نیست سول با چه کسایی دوست و با کی بازی میکنه
بورام همسر جین:ات آروم باش
_اوفففففف
=ات یه نفس بگیر فدات شم
نونا:معلومه دیگه مادر بچه که تو باشی از سول انتظار نمیره
_جانم!؟ دیگه داری خیلی پرو میشه نونا چشم جونگ مین رو دور دیدی نع!؟ می دونه با پسر داییت بهش خیانت کردی !؟
یا اینکه می دونه نتیجه خوابیدنت با پسر داییت شده پسر دسته گلت!؟ بعدم اوقده اینکه اون خواهر هرزه ات که هر شب زیر یکی بود با کوک ازدواج نکرد و سر من خالی نکن
نونا:چیییییییییییی تو این هارو از کجا می دونی !؟
_بهتره اون دهنت ببندی مگرنه بلدم چه جوری هرزه هایی مثل تورو ادب کنم(جدی و ترسناک)
رزی:اوه اوه نایون بدبخت شدیم اون روی سلیطه ات بلند شد
=موافقم
بورام:خدا رحم کنه
میا:آره الان نونا رو می خوره
دخترا با هم: یا ابلفضل
نونا:خیله خب برای اون دخترت دارم وایسا و ببین
_می تونی داشته باش سول من بلده چه جوری از خودش دفاع کنه بعدم وقتی من مامانش باشم جرعت این کارو نداری
نونا:می بینیم
نونا آروم به دخترش گفت:نام را برو تو جمع بچه ها سول و خراب کن
نام را:چشم مامان
ویو قسمت بچه کوچولو ها
♡سونجه نباید این این جوری بزاری مگرنه نع برج خراب میشه
(علامت ته مین♧)
♧راست میگه سونجه
◇باشه باشه اینجوری نمیزارم
نام را وارد اتاق میشود
◇هی نام را برو بیرون اینجا کسی با تو بازی نمیکنه
(علامت نام● )
●هه سونجه فک کردی کی هستی هاااا من نوه ارشده خانواده جئون
♡یااااا نام را هق نداری با سونجه اون جوری حرف بزنی
●تو چی میگی دیگه دختره خراب
♡(یه سیلی زد به نام را)حرف دهنت رو بفهم نام را برای منم آنقدر ارشدم ارشدم بازی در نیار فهمیدی !؟ یا دلت می خواد بازم بزنمت یا بدم بم بخورتت
●(گریه کرد )اوما عرررررررررر (رفت بیرون)
♧برگام سول باورم نمیشه تو هم از این حرفا بلد باشی
◇منم برگا، ریخت ۴ سالته ولی اصلا بهت نمی خوره
♡ما اینیم دیگه بعدم سونجه جونم سن رو وسط نکش شما دوتا فقط ۳ سال ازم بزرگترین
◇(خنده و سول بغل کرد)
♧منم بغل می خواممممممم
(ایشونم رفت بغل سونجه و سول)
گایز روح نباشید و لایک کنید کار سختی نیست🦋🌚
اسلاید ۲ لباس ات
اسلاید ۳ لباس سول
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟔𝟔
زنگ خورد و کوک اومد تا کوک اومد سول بدو بدو رفت بغلش
♡شلام بابایییییییییییی
+سلام سولی من(سول بغل کرد)
_سلام آقا خرگوشه
+سلام خانم کوچولو
♡بابایی امشب اونه(خونه)عمو جین دعوتیم
+اوووو چقدر عالی
♡می دونی کجا لو دوشت دالم !؟
+نع
♡میلم سونجه رو می بینم (ذوق خیلی زیاد)
+(خنده)
_سول بدو بم رو ببر تو حیاط تا بابا بره حموم بیاد بریم پیش سونجه
♡آخ جوننننن باشه..... بم بدو بیا(رفت)
+آخ این دختر چقدر شیرینه (خنده)
_آره درست شبیه باباش مثل یه خرگوشه(گونه کوک بوسید)
+هیییییی چقدر دلم برای وقت هاییی سول نبود و دوتایی بودیم تنگ شده نظرت چیه امشب یه شب عالی بسازیم(بم)
_هاااا.... چیزه سول بیا بریم لباستو بپوشونم
♡باشه مامانییی
+(خنده)هنوزم شبیه وقت هایی که از همون می ترسید آخه خوشگل من ما دیگه یه بچه داریم می دونی انجامش دادیم خخخخخخخخخخخخخببببببببببب دیگه از چی می ترسی آخه
یوو ات
سول بردم تو اتاق لباس هایی که براش گرفته بودم گذاشتم رو تختش
_سول لباستو بپوش من برم آماده شم بعد میام موهاتو درست کنم باشه عشقم
♡باشه
بعد رفتم اتاق خودم و کوک لباسی که خرید بودم پوشیدم به آرایش ملایم کردم بعد موهامو شونه زدم گذاشتم باز بمونه بعد رفتم اتاق سول و موهاشو براش مدل پاپیونی درست کردم رفتیم سوار ماشین شدیم راه افتادیم طرف خونه جین بعد چند مین رسیدیم رفتیم تو شتتتت جین نگفته بود این هارو هم دعوت کرده اوففففففف (گایز یه نکته جین خانواده برادر چین هم دعوت کرده بود ولی خب ات اینا زیاد باهاشون حال نمی کردن و اینکه نونا همسر بردار کوک خیلی تو زندگی ات و کوک دخالت میکرد برای همین ات ازش متنفر بود)سونجه تا دید سول اومده بدو بدو رفت بغلش کرد و با ته مین که بچه تهیونگ بود رفتن سه تایی بازی کنن منم رفتم پیش دخترا نشستم شروع کردیم به حرف زدن نیم ساعت که گذشت نونا برگشت گفت
نونا:ات خیلی دخترت رو ول میزاری چه جوری میزاری بره با دوتا پسر بازی کنه تازه لباسش هم مناسب نیست خداروشکر من بچه هام این جوری بزرگ نکردم
_ببخشید!؟ نونا اصلا اینا به تو ربطی نداره من دخترم و مثل دختر تو پاستوریزه بزرگ نمیکنم بعدم تربیت و مدل لباس پوشیدن بچه ی من به خودم مربوطه تو هم و اون دخترت هم مربوط نیست سول با چه کسایی دوست و با کی بازی میکنه
بورام همسر جین:ات آروم باش
_اوفففففف
=ات یه نفس بگیر فدات شم
نونا:معلومه دیگه مادر بچه که تو باشی از سول انتظار نمیره
_جانم!؟ دیگه داری خیلی پرو میشه نونا چشم جونگ مین رو دور دیدی نع!؟ می دونه با پسر داییت بهش خیانت کردی !؟
یا اینکه می دونه نتیجه خوابیدنت با پسر داییت شده پسر دسته گلت!؟ بعدم اوقده اینکه اون خواهر هرزه ات که هر شب زیر یکی بود با کوک ازدواج نکرد و سر من خالی نکن
نونا:چیییییییییییی تو این هارو از کجا می دونی !؟
_بهتره اون دهنت ببندی مگرنه بلدم چه جوری هرزه هایی مثل تورو ادب کنم(جدی و ترسناک)
رزی:اوه اوه نایون بدبخت شدیم اون روی سلیطه ات بلند شد
=موافقم
بورام:خدا رحم کنه
میا:آره الان نونا رو می خوره
دخترا با هم: یا ابلفضل
نونا:خیله خب برای اون دخترت دارم وایسا و ببین
_می تونی داشته باش سول من بلده چه جوری از خودش دفاع کنه بعدم وقتی من مامانش باشم جرعت این کارو نداری
نونا:می بینیم
نونا آروم به دخترش گفت:نام را برو تو جمع بچه ها سول و خراب کن
نام را:چشم مامان
ویو قسمت بچه کوچولو ها
♡سونجه نباید این این جوری بزاری مگرنه نع برج خراب میشه
(علامت ته مین♧)
♧راست میگه سونجه
◇باشه باشه اینجوری نمیزارم
نام را وارد اتاق میشود
◇هی نام را برو بیرون اینجا کسی با تو بازی نمیکنه
(علامت نام● )
●هه سونجه فک کردی کی هستی هاااا من نوه ارشده خانواده جئون
♡یااااا نام را هق نداری با سونجه اون جوری حرف بزنی
●تو چی میگی دیگه دختره خراب
♡(یه سیلی زد به نام را)حرف دهنت رو بفهم نام را برای منم آنقدر ارشدم ارشدم بازی در نیار فهمیدی !؟ یا دلت می خواد بازم بزنمت یا بدم بم بخورتت
●(گریه کرد )اوما عرررررررررر (رفت بیرون)
♧برگام سول باورم نمیشه تو هم از این حرفا بلد باشی
◇منم برگا، ریخت ۴ سالته ولی اصلا بهت نمی خوره
♡ما اینیم دیگه بعدم سونجه جونم سن رو وسط نکش شما دوتا فقط ۳ سال ازم بزرگترین
◇(خنده و سول بغل کرد)
♧منم بغل می خواممممممم
(ایشونم رفت بغل سونجه و سول)
گایز روح نباشید و لایک کنید کار سختی نیست🦋🌚
اسلاید ۲ لباس ات
اسلاید ۳ لباس سول
۱۱.۸k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.