ɪ HᴀTᴇ BᴛS😒 ᑭᗩᖇT⑥
ا/ت=یاااااا اینطور نگاه نکن خجالت میکشم😂
نامجون خندش میگیره
نامجون=سارانگه...👀💜
بعده غذاتون بلند میشین میرین
ا/ت=راستی...میخوام از بابام اجازه بگیرم که باهم بریم ایران
نامجون=ایران؟
ا/ت=ارهه انقد جای باحالیه...مادرم ایرانی بود
نامجون=اون...چجوری مرد؟
ا/ت=ام...خودکشی
نامجون=متاسفم
ا/ت=مادره تو چی؟
نامجون=وقتی که بدنیا اومدم...پدرم بینه منو مادرم منو انتخاب کرد...برای همین پرستارا منو نجات دادن و مادرم مرد
ا/ت=یااااا پسره جذابه مننننن ناراحت نباش باید از بابات تشکر کنیم که تورو به بنگتن و بی تی اس و آرمیا و من داد🥺💛
نامجون بلندت میکنه و میزارتش رو دوشش
نامجون=میای بریم دریاااا!؟😁
ا/ت=بزن بریییییم😁
میرسین لبه دریا
رو ماسه ها میشینین
نامجون داره نگات میکنه
ا/ت=چیشده؟
نامجون=یعنی دریا هم باید جلوی زیباییت زانو بزنه😆
ا/ت=چشمای تو که قشنگترن...😌
نامجون لبخند میزنه
نامجون=یدقه بلندشو
بلند میشی و روبروش وایمیستی
نامجون جلو زانو میزنه و دستت و میگیره
بعد یه حلقه از تو جیبش درمیاره
نامجون=میدونی زیاد سخنرانی بلند نیستم...و اینکه میدونم زوده ولی...قلبم میخواست با قلبت یکی باشه..ام...با من ازدواج میکنی؟
سعی کردی بحث و عوض کنی
ا/ت=دیدی سخنرانی بلد بودی!؟؟😅
نامجون=عشقم...نگام کن
نگای نامجون میکنی
نامجون=جوابت و از ته قلبت بگو...هرچی باشه بهش احترام میزارم
ا/ت=راستش...نامجون ام...نمیتونم...ی.یعنی عاشقتم!..ولی بابامــــــ
نامجون=بابای تو من از اولم نقشه داشتن که ما ازدواج کنیم...ولی انیجاش با خودته که بخوای با من باشی یا نه
ا/ت=اممم
نامجون=لطفا؟...قبول میکنی؟..
یه لبخنده مسخره میزنی
ا/ت=با اجازه برگتراااااــــ
چشمات و میبندی و وقتی باز میکنی میبینی لباس عروس تنته و عاقد وایساده و همه نشستن تو کلیسا و نامجون روبروته و دستات و گرفته
عاقد=برای باره سوم میپرسم آیا حاضرید!؟
ا/ت=بلهههههههه😁
نامجون میبوتت و همه بلند میشن دست میزنن
جینه احساساتی اون ته داره از خوشحالی گریه یمکنه🥺😂
کوک=اووفففف خوب شد این نترشید😂
نامجون خندش میگیره
نامجون=سارانگه...👀💜
بعده غذاتون بلند میشین میرین
ا/ت=راستی...میخوام از بابام اجازه بگیرم که باهم بریم ایران
نامجون=ایران؟
ا/ت=ارهه انقد جای باحالیه...مادرم ایرانی بود
نامجون=اون...چجوری مرد؟
ا/ت=ام...خودکشی
نامجون=متاسفم
ا/ت=مادره تو چی؟
نامجون=وقتی که بدنیا اومدم...پدرم بینه منو مادرم منو انتخاب کرد...برای همین پرستارا منو نجات دادن و مادرم مرد
ا/ت=یااااا پسره جذابه مننننن ناراحت نباش باید از بابات تشکر کنیم که تورو به بنگتن و بی تی اس و آرمیا و من داد🥺💛
نامجون بلندت میکنه و میزارتش رو دوشش
نامجون=میای بریم دریاااا!؟😁
ا/ت=بزن بریییییم😁
میرسین لبه دریا
رو ماسه ها میشینین
نامجون داره نگات میکنه
ا/ت=چیشده؟
نامجون=یعنی دریا هم باید جلوی زیباییت زانو بزنه😆
ا/ت=چشمای تو که قشنگترن...😌
نامجون لبخند میزنه
نامجون=یدقه بلندشو
بلند میشی و روبروش وایمیستی
نامجون جلو زانو میزنه و دستت و میگیره
بعد یه حلقه از تو جیبش درمیاره
نامجون=میدونی زیاد سخنرانی بلند نیستم...و اینکه میدونم زوده ولی...قلبم میخواست با قلبت یکی باشه..ام...با من ازدواج میکنی؟
سعی کردی بحث و عوض کنی
ا/ت=دیدی سخنرانی بلد بودی!؟؟😅
نامجون=عشقم...نگام کن
نگای نامجون میکنی
نامجون=جوابت و از ته قلبت بگو...هرچی باشه بهش احترام میزارم
ا/ت=راستش...نامجون ام...نمیتونم...ی.یعنی عاشقتم!..ولی بابامــــــ
نامجون=بابای تو من از اولم نقشه داشتن که ما ازدواج کنیم...ولی انیجاش با خودته که بخوای با من باشی یا نه
ا/ت=اممم
نامجون=لطفا؟...قبول میکنی؟..
یه لبخنده مسخره میزنی
ا/ت=با اجازه برگتراااااــــ
چشمات و میبندی و وقتی باز میکنی میبینی لباس عروس تنته و عاقد وایساده و همه نشستن تو کلیسا و نامجون روبروته و دستات و گرفته
عاقد=برای باره سوم میپرسم آیا حاضرید!؟
ا/ت=بلهههههههه😁
نامجون میبوتت و همه بلند میشن دست میزنن
جینه احساساتی اون ته داره از خوشحالی گریه یمکنه🥺😂
کوک=اووفففف خوب شد این نترشید😂
۱۲۱.۵k
۰۹ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.