راز شب
پارت پنج پرش زماني به روز بعد ويو كوك
ساعت هفت رفتم خونه تا اماده شم براي مهموني ا/ت هم فقط لباس پوشيدنش مونده بود لباسشو پوشيد
لباسش خيلي باز بود
+ ا/ت خيلي لباست بازه عوضش كن
_ نه دوسش دارم نميشه با همين بيام
+ باشه پس از بغل خودم تكون نخور
رفتيم مهموني اونجا يكي از دوستاشو ديد و رفت پيشش و شروع كردن مشروب خوردن
ويو ا/ت
با دوستم داشتم مشروب ميخورم خيلي خورديم و مست شديم كه يه پسره بغلم كرد سعي كردم از بغلش بيام بيرون كه بهم
گفت : افتخار ميديد باهام برقصيد
_ نه من دوست پسر دارم
ويو كوك
ديدم يه پسره ا/ت رو بغل كرده اونم هي داره تكون ميخوره انگار ميخواست از بغلش بياد بيرون رفتم پيشش دست ا/ت رو گرفتم و كشوندمش سمت خودم كه پسره
گفت: بذار ميخوام دستمو دور كمر باريكش حلقه كنم
يه مشت زدم تو صورتش و گفتم
+ اون خودش صاحب داره
چندتا مشت ديگه زدم و با ا/ت رفتم كتمو انداختم رو شونه هاش كه كمتر بدنش معلوم باشه
سوار ماشين شديم و رفتيم خونه
+ ديگه حق نداري لباس باز بپوشي( با داد و عصبي)
_ ببخشيد……. ديگه تكرار نميكنم ( با ترس و گريه)
+ چندبار بهت بگم تو مال مني نبايد بدنتو ديگران ببينن ( با عصبانيت ) …… ا/ت من دوست دارم ميخوام فقط بدنتو من ببينم ( با ارامش) ديگه لباس باز اصلا نگير كه بخواي بپوشي ……… خيلي دوست دارم
ويو ادمين جون
خلاصه ا/ت فهميد كوك دوسش داره و به خوبي و خوشي با هم زندگي كردن
پايان
مرسي كه لايك و فالو ميكني راز شبم ( به قول كوك تو پارت قبل)
ساعت هفت رفتم خونه تا اماده شم براي مهموني ا/ت هم فقط لباس پوشيدنش مونده بود لباسشو پوشيد
لباسش خيلي باز بود
+ ا/ت خيلي لباست بازه عوضش كن
_ نه دوسش دارم نميشه با همين بيام
+ باشه پس از بغل خودم تكون نخور
رفتيم مهموني اونجا يكي از دوستاشو ديد و رفت پيشش و شروع كردن مشروب خوردن
ويو ا/ت
با دوستم داشتم مشروب ميخورم خيلي خورديم و مست شديم كه يه پسره بغلم كرد سعي كردم از بغلش بيام بيرون كه بهم
گفت : افتخار ميديد باهام برقصيد
_ نه من دوست پسر دارم
ويو كوك
ديدم يه پسره ا/ت رو بغل كرده اونم هي داره تكون ميخوره انگار ميخواست از بغلش بياد بيرون رفتم پيشش دست ا/ت رو گرفتم و كشوندمش سمت خودم كه پسره
گفت: بذار ميخوام دستمو دور كمر باريكش حلقه كنم
يه مشت زدم تو صورتش و گفتم
+ اون خودش صاحب داره
چندتا مشت ديگه زدم و با ا/ت رفتم كتمو انداختم رو شونه هاش كه كمتر بدنش معلوم باشه
سوار ماشين شديم و رفتيم خونه
+ ديگه حق نداري لباس باز بپوشي( با داد و عصبي)
_ ببخشيد……. ديگه تكرار نميكنم ( با ترس و گريه)
+ چندبار بهت بگم تو مال مني نبايد بدنتو ديگران ببينن ( با عصبانيت ) …… ا/ت من دوست دارم ميخوام فقط بدنتو من ببينم ( با ارامش) ديگه لباس باز اصلا نگير كه بخواي بپوشي ……… خيلي دوست دارم
ويو ادمين جون
خلاصه ا/ت فهميد كوك دوسش داره و به خوبي و خوشي با هم زندگي كردن
پايان
مرسي كه لايك و فالو ميكني راز شبم ( به قول كوك تو پارت قبل)
۷۵۲
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.