Two lovers from the same group
ویو هلن
بیدار شدم دیدم پیشم نی که همون موقه گوشیم زنگ خورد
دوستش مانیا: میگماااااا امرو میای کافه دیه(شیرازی و فارسی حرف میزنن دوستان)
هلن: نمدونم باید ا کوک بوپورسم
کوککککککککک
ککوک از پایین: جانم
هلن: میشه امروز برم بیرون؟
کوک: بعدا دربارش حرف میزنیم
هلن: میگه بعدا بهت میگم اونجو چه خبره؟
مانیا:عامو ای کی بود نازی میخوا بره به لیان بگه
هلن: من باید کوک ره راضی کنم قطع کو
هلن دویید پایین دور کمر کوک رو گرفت
هلن: عشقممممممممممممممممممممم
کوک: چند تا پسر هست؟
هلن: دوتا
کوک: کیا هستن
هلن: دوستای دوستام
کوک: دوست پسر؟
هلن: لطفااااااااااااااا
کوک: منم میام
هلن: خودم تنها
کوک: چطور اونا با دوست پسراشون میان (چقدر این کوک به مادر بنده شباهت دارد حس میکنم برادر ناتنیمه)
هلن:باشه بیا
کوک: ساعته؟
هلن: 6تا8شاید9
کوک: باش فردات شم زود بخور بریم کمپانی
سریع صبحونه خوردم رفتم اماده شدم رفتیم تو ماشین
کوک: گوشی
هلن: برداشتم، قفل در
کوک: انجام شد، لباس تمرین
هلن: پوشیدم، سویچ ماشین
کوک:........ انجام... نشد
هلن: بدو برو بالا بیارش
یه دو ساعتی رفت بالا دیدم تو ماشینه ای خدا بهش زنگ زدم اومد
کوک: خو من ا کجا میدونستم
هلن: نباید میفهمیدی؟
کوک: تو اوردیش
هلن: تو باید رانندگی کنی
کوک: ای خدا
راه افتادیم و بعد هشت ساعت اومدیم ساعت پنج نیم سریع دوش گرفتیم لباس پوشیدیم راه افتادیم
کوک: ادرس داده؟
هلن: اول قرار بود بریم کافه بعد شد بار
کوک: چشم غره
هلن: همین الان پیام داد ببین
کوک: حیف از خونه دوریم وگرنه برمیگشتم عوض کنی
هلن: من از کجا میدونستم
کوک: ادرس بده
هلن..........
رسیدیم پیاده شدیم همین که پیاده شدیم دست کوک دورم حلقه شد
کوک: کار اشتباه نکن بچه
یکم ترسیدم
رفتیم تو و دیدیم دوستام و دوست پسراشون نشستن البته هنو نازی با لیان رل نزده ولی مانیا با رادبین رل زده خب سلام کردیم ما دخترا یه طرف میز پسرا یه طرف کلا داشتیم غیبت میکردیم
مانیا: عامو نازی گمشو بگو دیه
نازی: تابلو نکن پدسگ
هلن: الان میگم، لی....
جلو دهنش گرف
مانیا: لی...
اون یکی هم گرفت
لیان: چیزی شده؟
نازی: نه دستم تو دهنشونه... یعنی چیزه... دهنشونو گرفتم نرینن تو دهنت وای نه..... گرفتم دهنشونو چون دارن میرینن تو دهنت وایییییییییی
بیدار شدم دیدم پیشم نی که همون موقه گوشیم زنگ خورد
دوستش مانیا: میگماااااا امرو میای کافه دیه(شیرازی و فارسی حرف میزنن دوستان)
هلن: نمدونم باید ا کوک بوپورسم
کوککککککککک
ککوک از پایین: جانم
هلن: میشه امروز برم بیرون؟
کوک: بعدا دربارش حرف میزنیم
هلن: میگه بعدا بهت میگم اونجو چه خبره؟
مانیا:عامو ای کی بود نازی میخوا بره به لیان بگه
هلن: من باید کوک ره راضی کنم قطع کو
هلن دویید پایین دور کمر کوک رو گرفت
هلن: عشقممممممممممممممممممممم
کوک: چند تا پسر هست؟
هلن: دوتا
کوک: کیا هستن
هلن: دوستای دوستام
کوک: دوست پسر؟
هلن: لطفااااااااااااااا
کوک: منم میام
هلن: خودم تنها
کوک: چطور اونا با دوست پسراشون میان (چقدر این کوک به مادر بنده شباهت دارد حس میکنم برادر ناتنیمه)
هلن:باشه بیا
کوک: ساعته؟
هلن: 6تا8شاید9
کوک: باش فردات شم زود بخور بریم کمپانی
سریع صبحونه خوردم رفتم اماده شدم رفتیم تو ماشین
کوک: گوشی
هلن: برداشتم، قفل در
کوک: انجام شد، لباس تمرین
هلن: پوشیدم، سویچ ماشین
کوک:........ انجام... نشد
هلن: بدو برو بالا بیارش
یه دو ساعتی رفت بالا دیدم تو ماشینه ای خدا بهش زنگ زدم اومد
کوک: خو من ا کجا میدونستم
هلن: نباید میفهمیدی؟
کوک: تو اوردیش
هلن: تو باید رانندگی کنی
کوک: ای خدا
راه افتادیم و بعد هشت ساعت اومدیم ساعت پنج نیم سریع دوش گرفتیم لباس پوشیدیم راه افتادیم
کوک: ادرس داده؟
هلن: اول قرار بود بریم کافه بعد شد بار
کوک: چشم غره
هلن: همین الان پیام داد ببین
کوک: حیف از خونه دوریم وگرنه برمیگشتم عوض کنی
هلن: من از کجا میدونستم
کوک: ادرس بده
هلن..........
رسیدیم پیاده شدیم همین که پیاده شدیم دست کوک دورم حلقه شد
کوک: کار اشتباه نکن بچه
یکم ترسیدم
رفتیم تو و دیدیم دوستام و دوست پسراشون نشستن البته هنو نازی با لیان رل نزده ولی مانیا با رادبین رل زده خب سلام کردیم ما دخترا یه طرف میز پسرا یه طرف کلا داشتیم غیبت میکردیم
مانیا: عامو نازی گمشو بگو دیه
نازی: تابلو نکن پدسگ
هلن: الان میگم، لی....
جلو دهنش گرف
مانیا: لی...
اون یکی هم گرفت
لیان: چیزی شده؟
نازی: نه دستم تو دهنشونه... یعنی چیزه... دهنشونو گرفتم نرینن تو دهنت وای نه..... گرفتم دهنشونو چون دارن میرینن تو دهنت وایییییییییی
۵۵۹
۲۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.