دوست پسر مافیای من پارت ۲۳=
دوست پسر مافیای من پارت ۲۳=
پرش زمانی به عروسی مینسو
از زبان مینسو
منتظر نشسته بودم تا تهیونگ بیاد دنبالم بریم توی سالن خیلی استرس داشتم دستام یخ کرده بود همینجوری توی فکر بودم ک تهیونگ اومد داخل
از زبان تهیونگ
رفتم داخل اتاقی ک مینسو داخلش بود رفتم دیدمش همینجوری تا ۱۰ دقیقه محو هم دیگ شده بودیم
_:اهم اهم
×:اخیی عروسک من خیلی خوشگل شدی
بعدش رفتم سمتش لباشو بوسیدم
_:ععع رژم میره توهم خیلی جذاب شدی
×:عاشقتم مینسوم
_:منم عاشقتم تهیونگم
×:امشب فک کنم باید کلی آدم بکشم
_:وا چرا؟
×:چونکه همه به تو نگاه میکنن منم میخوام بکشمشون
_:(خنده و خجالت) حتی جونگ کوک و میسو ؟
×:او کوک ک زودتر از من همه رو قتل عام میکنه(خنده)
_:آره راست میگی(خندهه)
×:خیلی خب پرنسسم بریم داخل سالن باشه
*بعدش تهیونگ رفت توی جایگاه داماد وایساد مینسو هم ک باباش فوت کرده بود برادرش اومد و دستش را گرفت و برد پیش تهیونگ خطبه رو خوندند
_:بله
×:بلههههه
_:(خنده)
از زبان میسو
میسو تهیونگ ازدواج کردند باهم همه براشون دست زدن توی فک بودم ک
=:ماه بعد باید شما آماده باشی ها بانو
+:(خندهه) اومم آره از همین الان نگرانم
=:نگران هیچی نباش خوشگل من تا وقتی ک من پیشتم هیچ وقت نگران هیچی نباش
+:عاشقتم جئون جونگ کوک
=:من بیشتر عاشقتم جئون میسو(چشمک)
+:اوو من کیم هستم ک آقا هنوز نشدم جئون
=:از همون روزی ک اومدی توی قلب من شدی جئون خودت خبر نداری خانم کوچولو
+:(خنده)ولی میدونی چیه بیشتر از همه نگران اون شبی هستم ک ازدواج میکنیم تا خود عروسی
=:(نیشخند)حق هم داری باید بترسی چونکه از همه ی شب های دیگ قراره دردناک تر باشه
+:یاااا جانگ کوککککک
=:چیه خب واقعیته(خندهه)
+:(قهر کرده مثلا)
بعدش کوک ک دید دستامو تو خودم جمع کردم و حالت قهر گرفتم خواست منو بلند کنه بشونه رو پاش ک گفتم
+:وایی نکن آبروم میره
=:وا چه آبرویی
+:ول کن دیگ کوک
=:هوف باشه
پرش زمانی به بعد از عروسی مینسو و تهیونگ
*کوک و میسو و مینسو و تهیونگ وایساده بودن و داشتن باهم خداحافظی میکردن
+:مبارک باشه انشالا ۱۲۰ سال در کنار هم به خوشبختی زندگی کنین
_×:خیلی ممنونم
=:امیدوارم خوشبخت بشین در کنار هم(لبخند ریز)
_:اووو وای جانگ کوک خندید
×:وایی آره
+:واا کوک همیشه میخنده منتها فقط واسه من
=:(لبخند خرگوشی)
بعدش میسو رو کشیدم تو بغلم
×:آیگوو انگار این دوتا ازدواج کردن توروخدا نگاشون کن
_:همونو بگو حال بهم زنا
+=:(خنده)
*بعدش همو بغل کردن و خداحافظی کردن
+:امیدوارم شب آسونی داشته باشی صبح بهت زنگ میزنم(چشمک)
_:مرسی عشقمم برام دعا کنن
+:(خنده)😂😂
=×:بیایید بریم
*بعدش هر کی سوار ماشین خودش شد و به سمت عمارت خودشون حرکت کردن
پرش زمانی به عروسی مینسو
از زبان مینسو
منتظر نشسته بودم تا تهیونگ بیاد دنبالم بریم توی سالن خیلی استرس داشتم دستام یخ کرده بود همینجوری توی فکر بودم ک تهیونگ اومد داخل
از زبان تهیونگ
رفتم داخل اتاقی ک مینسو داخلش بود رفتم دیدمش همینجوری تا ۱۰ دقیقه محو هم دیگ شده بودیم
_:اهم اهم
×:اخیی عروسک من خیلی خوشگل شدی
بعدش رفتم سمتش لباشو بوسیدم
_:ععع رژم میره توهم خیلی جذاب شدی
×:عاشقتم مینسوم
_:منم عاشقتم تهیونگم
×:امشب فک کنم باید کلی آدم بکشم
_:وا چرا؟
×:چونکه همه به تو نگاه میکنن منم میخوام بکشمشون
_:(خنده و خجالت) حتی جونگ کوک و میسو ؟
×:او کوک ک زودتر از من همه رو قتل عام میکنه(خنده)
_:آره راست میگی(خندهه)
×:خیلی خب پرنسسم بریم داخل سالن باشه
*بعدش تهیونگ رفت توی جایگاه داماد وایساد مینسو هم ک باباش فوت کرده بود برادرش اومد و دستش را گرفت و برد پیش تهیونگ خطبه رو خوندند
_:بله
×:بلههههه
_:(خنده)
از زبان میسو
میسو تهیونگ ازدواج کردند باهم همه براشون دست زدن توی فک بودم ک
=:ماه بعد باید شما آماده باشی ها بانو
+:(خندهه) اومم آره از همین الان نگرانم
=:نگران هیچی نباش خوشگل من تا وقتی ک من پیشتم هیچ وقت نگران هیچی نباش
+:عاشقتم جئون جونگ کوک
=:من بیشتر عاشقتم جئون میسو(چشمک)
+:اوو من کیم هستم ک آقا هنوز نشدم جئون
=:از همون روزی ک اومدی توی قلب من شدی جئون خودت خبر نداری خانم کوچولو
+:(خنده)ولی میدونی چیه بیشتر از همه نگران اون شبی هستم ک ازدواج میکنیم تا خود عروسی
=:(نیشخند)حق هم داری باید بترسی چونکه از همه ی شب های دیگ قراره دردناک تر باشه
+:یاااا جانگ کوککککک
=:چیه خب واقعیته(خندهه)
+:(قهر کرده مثلا)
بعدش کوک ک دید دستامو تو خودم جمع کردم و حالت قهر گرفتم خواست منو بلند کنه بشونه رو پاش ک گفتم
+:وایی نکن آبروم میره
=:وا چه آبرویی
+:ول کن دیگ کوک
=:هوف باشه
پرش زمانی به بعد از عروسی مینسو و تهیونگ
*کوک و میسو و مینسو و تهیونگ وایساده بودن و داشتن باهم خداحافظی میکردن
+:مبارک باشه انشالا ۱۲۰ سال در کنار هم به خوشبختی زندگی کنین
_×:خیلی ممنونم
=:امیدوارم خوشبخت بشین در کنار هم(لبخند ریز)
_:اووو وای جانگ کوک خندید
×:وایی آره
+:واا کوک همیشه میخنده منتها فقط واسه من
=:(لبخند خرگوشی)
بعدش میسو رو کشیدم تو بغلم
×:آیگوو انگار این دوتا ازدواج کردن توروخدا نگاشون کن
_:همونو بگو حال بهم زنا
+=:(خنده)
*بعدش همو بغل کردن و خداحافظی کردن
+:امیدوارم شب آسونی داشته باشی صبح بهت زنگ میزنم(چشمک)
_:مرسی عشقمم برام دعا کنن
+:(خنده)😂😂
=×:بیایید بریم
*بعدش هر کی سوار ماشین خودش شد و به سمت عمارت خودشون حرکت کردن
۲۱.۸k
۲۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.