آمد و قلب مرا از سینه ام دزدید و رفت
آمد و قلب مرا از سینه ام دزدید و رفت
غنچه های بوسه را از باغ لبها چید و رفت
شعرهایم را به عشقش می سرودم تک به تک
جوهر بی مهریش بر دفترم پاشید و رفت
عشق من مردادِ سوزان بود و طولانی و داغ
در زمستان آمد و تنها کمی لرزید و رفت
شمع گشتم سوختم در آتش عشق و جنون
همچو پروانه به دور شمع جان رقصید و رفت
در هوای ابری و طوفانی و بارانی ام
مِهر شدبر آسمان سینه ام تابید و رفت
تا که فهمید او شدم بیمار و درمانم از اوست
نسخه ی عشق مرا با دست خود پیچید و رفت
رفت و قلبم را به دست خاک تنهایی سپرد
بعد ازآن بر گور قلب عاشقم خندید و رفت
غنچه های بوسه را از باغ لبها چید و رفت
شعرهایم را به عشقش می سرودم تک به تک
جوهر بی مهریش بر دفترم پاشید و رفت
عشق من مردادِ سوزان بود و طولانی و داغ
در زمستان آمد و تنها کمی لرزید و رفت
شمع گشتم سوختم در آتش عشق و جنون
همچو پروانه به دور شمع جان رقصید و رفت
در هوای ابری و طوفانی و بارانی ام
مِهر شدبر آسمان سینه ام تابید و رفت
تا که فهمید او شدم بیمار و درمانم از اوست
نسخه ی عشق مرا با دست خود پیچید و رفت
رفت و قلبم را به دست خاک تنهایی سپرد
بعد ازآن بر گور قلب عاشقم خندید و رفت
۵۲۰
۱۸ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.