عمارت کیم p6
با چیزی که دید تو شوک بود واقا داشتم از خجالت آب میشدم بدجور بغض کرده بودم
تهیونگ:کدوم جن*ده ای همچین کاری باهات کرده؟(داد)
ا.ت:هققق...هقققق
تهیونگ:اگه بگی تنبیهت نمیکنم
ا.ت:هقق قول میدی هققق نری سراغش و بکشیش هقق؟
تهیونگ:اره کی همچین کاری کرده؟
ا.ت:هقق با...با..بابام
تهیونگ:بابات؟چطور ممکنه بابات بزنتت به همچین وضعی بیفتی؟
ا.ت:خب تقصیر من چیه اون منو میزنه و بهم میگه هر*زه مگه تقصیر منه خب؟
تهیونگ:هوففف اینبار بخشیدمت چون گول خورده بودی دفعه بد تنبیه میشی(خیلییییییی جدی)
ا.ت:باش
(الان اون دسته از ظالما ناراحتن که ا.ت بدبخت کتک مخورد ولی ادمین میخواد حالتون رو بگیره😈😂)
ویو ا.ت
پاشدم رفتم بالا از شدت خستگی خوابیدم صبح پاشدم حس خیسی کردم سریه رفتم دستشویی فاخخخخخ پر*یود شدم چه گوهی بخورم
ا.ت:اجومااااااا. اجوماااااااا(بلند)
اجوما:چیشدع ا.ت قلبم وایساد(نفس نفس)
ا.ت:چیز اجوما ..چیز شدم...چیز
اجوما:فهمیدم بیا
رفت از کشو یدونه پ*د به ا.ت داد
ویو ا.ت
رفتم پایین نشسته بودم یکم درد داشتم که دیدم کوک و ته و جیمین اومدن پایین ناموسا این دونفر خونه زندگی ندارن همش اینجان؟اخخخ درد دارم
همش به خودم میپیجیدم رفتم حیاط داشتم میرفتم که دیدم یجا خیلی سرسبزه رفتم اونجا یکم راه بود تا برسم ولی بالاخره رسیدم و نشستم کتاب خوندم که نفهمیدم کی خوابم برد
وقتی بیدار شدم شب بود به ساعت مچیم نگاه کردم ساعت ۱۲ بود من چند ساعته خوایم پاشدم رفتم داخل عمارت که دیدم اعضا اومدن سمتم
کوک:کدوم گوری بودی ؟(عربده)
ا.ت:تو باغچه بودم خب کاره بدیه؟(بغض)
تهیونگ:اینهمه وقت اونجا بودی؟
ا.ت:اوهوم نمیدونم کی خوابم برد الان بیدار شدم
جیمین:هوففف میدونی از کی هست داریم دنبالت میگردیم؟
ا.ت:من نمیدونستم رفتن به باغچه هم جرمه(عصبی)
بعد با عصبانیت رفتم بالا رو تخت دراز کشیدم بعد رفتم از پنجره بیرون رو نگاه کردم
تهیونگ:کدوم جن*ده ای همچین کاری باهات کرده؟(داد)
ا.ت:هققق...هقققق
تهیونگ:اگه بگی تنبیهت نمیکنم
ا.ت:هقق قول میدی هققق نری سراغش و بکشیش هقق؟
تهیونگ:اره کی همچین کاری کرده؟
ا.ت:هقق با...با..بابام
تهیونگ:بابات؟چطور ممکنه بابات بزنتت به همچین وضعی بیفتی؟
ا.ت:خب تقصیر من چیه اون منو میزنه و بهم میگه هر*زه مگه تقصیر منه خب؟
تهیونگ:هوففف اینبار بخشیدمت چون گول خورده بودی دفعه بد تنبیه میشی(خیلییییییی جدی)
ا.ت:باش
(الان اون دسته از ظالما ناراحتن که ا.ت بدبخت کتک مخورد ولی ادمین میخواد حالتون رو بگیره😈😂)
ویو ا.ت
پاشدم رفتم بالا از شدت خستگی خوابیدم صبح پاشدم حس خیسی کردم سریه رفتم دستشویی فاخخخخخ پر*یود شدم چه گوهی بخورم
ا.ت:اجومااااااا. اجوماااااااا(بلند)
اجوما:چیشدع ا.ت قلبم وایساد(نفس نفس)
ا.ت:چیز اجوما ..چیز شدم...چیز
اجوما:فهمیدم بیا
رفت از کشو یدونه پ*د به ا.ت داد
ویو ا.ت
رفتم پایین نشسته بودم یکم درد داشتم که دیدم کوک و ته و جیمین اومدن پایین ناموسا این دونفر خونه زندگی ندارن همش اینجان؟اخخخ درد دارم
همش به خودم میپیجیدم رفتم حیاط داشتم میرفتم که دیدم یجا خیلی سرسبزه رفتم اونجا یکم راه بود تا برسم ولی بالاخره رسیدم و نشستم کتاب خوندم که نفهمیدم کی خوابم برد
وقتی بیدار شدم شب بود به ساعت مچیم نگاه کردم ساعت ۱۲ بود من چند ساعته خوایم پاشدم رفتم داخل عمارت که دیدم اعضا اومدن سمتم
کوک:کدوم گوری بودی ؟(عربده)
ا.ت:تو باغچه بودم خب کاره بدیه؟(بغض)
تهیونگ:اینهمه وقت اونجا بودی؟
ا.ت:اوهوم نمیدونم کی خوابم برد الان بیدار شدم
جیمین:هوففف میدونی از کی هست داریم دنبالت میگردیم؟
ا.ت:من نمیدونستم رفتن به باغچه هم جرمه(عصبی)
بعد با عصبانیت رفتم بالا رو تخت دراز کشیدم بعد رفتم از پنجره بیرون رو نگاه کردم
۱۷.۳k
۰۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.