•ــــﮩﮩـــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــ٨ﮩ٨ﮩﮩــــ ــ•
•ــــﮩﮩـــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــ٨ﮩ٨ﮩﮩــــ ــ•
❄️💍رمــان ڪــوچــولـــو اســتــاد💍❄️
#Part_21💜
همین طور داشتم میخندیدم اخه لعنتی
غیافش خیلی خوب بود
یهو دیدم استاد داره به سمت ما میاد
داشتم سکته میکردم که نکنه مارو دیده
داشت به سمت ما میومد که یهو پیچد توی کوچه بغلی این یعنی خدارو شکر مارو ندیده
دست رها رو گرفتم و بدو کردیم اونجا هایی که تاکسی وایساده سریع دست تکون دادم و یه تاکسی گرفتم
با رها نشسته بودیم توی تاکسی که رها گفت
"وایی نفس اگه فردا از دانشگاه اخراجت کنه چی?
یه نیشخند زدمو گفتم
-هیچی دیگه تهش اخراج میشم
رها یدونه زد پس کلم گفت
"دختر خررر تا الان درس خوندی الان بخواطر کله شق بازیات اخراج بشی
منم گفتم
-خب دیگع چیکار کنم نمیشه که استاد خرمون منو از کلاس بیرون بندازه و من تلافی نکنممم
رها پوفی کردو گفت
"خداشاهده کله شق تر از تو ندیدم
منم مثل همیشه دستمو گذاشتم روی غفسه سینم گفتم
-نوکرم
دیگه تو راه هیچی نگفتیم که رسیدیم دم در خونه
❄️💍رمــان ڪــوچــولـــو اســتــاد💍❄️
#Part_21💜
همین طور داشتم میخندیدم اخه لعنتی
غیافش خیلی خوب بود
یهو دیدم استاد داره به سمت ما میاد
داشتم سکته میکردم که نکنه مارو دیده
داشت به سمت ما میومد که یهو پیچد توی کوچه بغلی این یعنی خدارو شکر مارو ندیده
دست رها رو گرفتم و بدو کردیم اونجا هایی که تاکسی وایساده سریع دست تکون دادم و یه تاکسی گرفتم
با رها نشسته بودیم توی تاکسی که رها گفت
"وایی نفس اگه فردا از دانشگاه اخراجت کنه چی?
یه نیشخند زدمو گفتم
-هیچی دیگه تهش اخراج میشم
رها یدونه زد پس کلم گفت
"دختر خررر تا الان درس خوندی الان بخواطر کله شق بازیات اخراج بشی
منم گفتم
-خب دیگع چیکار کنم نمیشه که استاد خرمون منو از کلاس بیرون بندازه و من تلافی نکنممم
رها پوفی کردو گفت
"خداشاهده کله شق تر از تو ندیدم
منم مثل همیشه دستمو گذاشتم روی غفسه سینم گفتم
-نوکرم
دیگه تو راه هیچی نگفتیم که رسیدیم دم در خونه
۲.۰k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.