عشق ناخواسته part 76
و با همون ضربه از دهن دایون خون اومد بیرون و دایون بیهوش شد
هوسوک ـ نه چیکار کردی عوضی چه بلایی سر عشقم اوردی خودم با همین دستام میکشمت (عربده)
و یه تفنگ از توی جیبش در اورد و طرف مین هیون گرفت و چند تا تیر به سمتش خالی کرد و بعد از اون افراد هوسوک ریخت داخل ولی هوسوک اون هوسوک سابق نبود اون با چیزی که دید فقط خون میدید اون سری دایون رو توی اغوش گرفت و با تمام سرعت به طرف بیمارستان بردش
هوسوک
اگه چیزیش بشه نمی تونم خودم رو ببخشم همش تقصیر من بود الا من چجوری جواب پدرش رو بدم چی بهش بگم تازه یه روز از عروسیمون میگذره
بلاخره به بیمارستان رسیدیم دایون رو سری بردن به اتاق ارژانس
به پدرم و پدرش هم زنگ زدن که خودشون رو برسونن بیمارستان
دکتر بعد از چند دقیقه بیرون اومد
هوسوک ـ دکتر حالش چطوره
دکتر ـ اون خودش حالش خوبه و صدمه ای ندیده ولی بچه تون سقط شده
از زبان هوسوک
با حرفی که شنیدم هم خوشحال شدم هم ناراحت یعنی دایون باردار بوده و من نمیدونستم ولی اینکه حال دایون خوبه از همه چیز مهمتره
هوسوک ـ راستی می تونن دوباره باردار شن
دکتر ـ اره مشکلی نیست ولی بهتره فعلا کاری انجام ندین بزارید به مدت یه هفته استراحت کنن تا حالشون بهتر بشه
هوسوک ـ باشه بازم ممنون بابت کمکتون
دکتر ـ وظیفم بود خوب می تونین برید بیینیشون
هوسوک با شتاب به طرف اتاق دایون رفت
بچه ها یه نکته هنوز پدراشون نرسیدن
دایون ـ هوسوک چیشد چرا من توی بیمارستانم
هوسوک ـ چیز خواصی نشد پلی برات یه خبر دارم ولی قول بده ناراحت نشی
دایون ـ چی شده هوسوم
بگو
هوسوک ـ راستش خودت حالت خوبه ولی بچهمون سقط شد
دایون ـ چی میگی چه بچه ای
هوسوک ـ انگار تو باردار بودی و لی نمی دوسنستی و با ضربه ای که بهت خورد بچه سقط شد پلی اشکال نداره می تونیم دوباره بچه دار شیم منو تو تازه ازدواج کردیم پس جای نگرانی نیست الا هم سیع کن خوب استراحت کنی
چون قراره یه هفته ی دیگه زیر من پاره شی 😈
شرط ها
۱۵ تا لایک
۱۵ تا کامنت
چـن کم بود شرط ها هم کم گذاشتم
شرط ها برسه پارت بعد رو به سرعت نور میزارم
هوسوک ـ نه چیکار کردی عوضی چه بلایی سر عشقم اوردی خودم با همین دستام میکشمت (عربده)
و یه تفنگ از توی جیبش در اورد و طرف مین هیون گرفت و چند تا تیر به سمتش خالی کرد و بعد از اون افراد هوسوک ریخت داخل ولی هوسوک اون هوسوک سابق نبود اون با چیزی که دید فقط خون میدید اون سری دایون رو توی اغوش گرفت و با تمام سرعت به طرف بیمارستان بردش
هوسوک
اگه چیزیش بشه نمی تونم خودم رو ببخشم همش تقصیر من بود الا من چجوری جواب پدرش رو بدم چی بهش بگم تازه یه روز از عروسیمون میگذره
بلاخره به بیمارستان رسیدیم دایون رو سری بردن به اتاق ارژانس
به پدرم و پدرش هم زنگ زدن که خودشون رو برسونن بیمارستان
دکتر بعد از چند دقیقه بیرون اومد
هوسوک ـ دکتر حالش چطوره
دکتر ـ اون خودش حالش خوبه و صدمه ای ندیده ولی بچه تون سقط شده
از زبان هوسوک
با حرفی که شنیدم هم خوشحال شدم هم ناراحت یعنی دایون باردار بوده و من نمیدونستم ولی اینکه حال دایون خوبه از همه چیز مهمتره
هوسوک ـ راستی می تونن دوباره باردار شن
دکتر ـ اره مشکلی نیست ولی بهتره فعلا کاری انجام ندین بزارید به مدت یه هفته استراحت کنن تا حالشون بهتر بشه
هوسوک ـ باشه بازم ممنون بابت کمکتون
دکتر ـ وظیفم بود خوب می تونین برید بیینیشون
هوسوک با شتاب به طرف اتاق دایون رفت
بچه ها یه نکته هنوز پدراشون نرسیدن
دایون ـ هوسوک چیشد چرا من توی بیمارستانم
هوسوک ـ چیز خواصی نشد پلی برات یه خبر دارم ولی قول بده ناراحت نشی
دایون ـ چی شده هوسوم
بگو
هوسوک ـ راستش خودت حالت خوبه ولی بچهمون سقط شد
دایون ـ چی میگی چه بچه ای
هوسوک ـ انگار تو باردار بودی و لی نمی دوسنستی و با ضربه ای که بهت خورد بچه سقط شد پلی اشکال نداره می تونیم دوباره بچه دار شیم منو تو تازه ازدواج کردیم پس جای نگرانی نیست الا هم سیع کن خوب استراحت کنی
چون قراره یه هفته ی دیگه زیر من پاره شی 😈
شرط ها
۱۵ تا لایک
۱۵ تا کامنت
چـن کم بود شرط ها هم کم گذاشتم
شرط ها برسه پارت بعد رو به سرعت نور میزارم
۸.۴k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.