فیک هانما part 7

ا/ت: هینا ول کن توروخوداااا در نظر بگیر یه شانس امتحان کنیم این موها...ضد آبن یا نه؟خراب میشن عایا؟
هینا: خو باشه
ا/ت گوشیش زنگ میخوره...
اع...استاد یوریههه...
ا/ت: سلام استاد..!!
اوع بعد از ظهر بی کارم...اوم باشه لوکیشن لطفن بفرستید.. قطع کرد ...
هینادر حال پست کردن اون ویدئو...
ا/ت یه نگا به کافه میندازه و لبخند میزنه...پرش به مکانی ک ا/ت قراره بره:

یوری: اوه...فک کنم بهتره به جای رفتن به گنگ..درس بخونی نه؟و اینکه تو کار میکنی...این سخته ...
ا/ت: استاد من میدونم شما صلاحمو میخاید‌ ولی خب من...زندگیم انگار بی مزه شده..باید بهش هیجان بدم..و اینکه من برنامه دارممم
یوری:فک نکنم کن خیلی موافق کار تو باشه..خبر دارع؟
ا/ت: اوعععع استاد میشه درباره ی یه موضوع راحت تر سوال بپرسید؟ داداش من اصن انگار جزو ماتریکس مغزم دارع میشه‌...
یوری:باشه خب...ولی این چیزی نبود ک بابتش گفتم بیای اینجا... گفتم بیای اینجا تا به یکی از سنپای هات معرفیت کنم...