پارت۲۳✙باید خوب باشی ✙فیک یونگی ✙

(حرفهای یونگی با &، تصوراتش با _ ، حرفهای ا/ت با @،و تصوراتش با + نمایش داده میشن، نویسنده و راوی هم ()، رئیس کمپانی یونگی #)   &اول از همه خوب گوش کن    1- تو کارای من فوضولی نکن، چون بد میبینی  2- هر چی گفتم باید قبول کنی و انجام بدی  3- خنگ بازی در نمیاری و گند نمیزنی به هیچی  4- با من درست حرف میزنی   5-وارد اتاق شخصی من به هیچ وجه نمیشی   6-و در ضمن یادت باشه من هنوز اون لگدی که از تو خوردمو یادم نرفته، جبران میشه    @ب.بله متوجه شدم، برای کارِ خونه هم باید همون لباسیو بپوشم که تو اتاق بود دیگه؟    &آره، و در ضمن یچیز دیگه     @چی؟    &من از مو خیلی بدم میاد، موقع کار موهاتو ببند تا یه موقع رو زمین نریزه    @م. موهامو؟ ببندم؟ با چی؟    &با چی میبندن معمولا؟ /: با کش//:     @خوب من کش ندارم که     &(با لبخندی ملیح خیره در افق) تو🙂.... دختری🙂، موهاتم به این بلندیه🙂 اونوقت کش مو نداری؟ 🙂     @نه خب     &چقدر دوست داشتم الان با تموم توانم داد بزنم بگم از خونه من برو بیرون🙂 حیف که نمیتونم حییییف....      @خ.خوب میگی الان چیکار کنم؟    &نمیدونممم ، فققققططط با یچی ببندش/: با پارچه ای روبانی مثلا //:     @آها باشه...     &من الان چرا باید به تو درباره چگونه بستن مو مشاوره بدم؟ 😐 ااههه    (یونگی برمیگرده و به سمت اتاقش میره)     @عه عه کجا میری؟     &به تو چه /:   @آخه نمیشه که    &گفتم که، تو کارای من فوضولی نکن، وگرنه بد میبینی     (بر میگرده و به سمت اتاقش میره، وارد اتاق میشه در رو محکم میبنده)     +ای بابا! آخه من فوضولی نکنم چیکار کنم؟ مجبورم اینکارو کنم، یوقت زمانی که تو اتاقش تنهائه فکر بدی به ذهنش نرسه! وای بدبخت میشم که! ، نمیتونم همینطوری منتظر وایسم تا خودش بیاد... حداقل پشت در بمونم صداهارو بشنوم شاید موثرتر بود...     (ا/ت پشت در اتاق وایمیسه و گوششو میچسبونه به در)     +ینی داره چیکار میکنه؟    ....(بیست دقیقه بعد)....     + چرا هیچ خبری نیس؟ چرا هیچ صدایی نمیاد؟یاااا ینی چی ؟ باید نگران شم؟ اصن اون به کنار حوصلم سر رفت😑 وایییی چیکارش کنممم؟ در بزنم برم تو؟ نه نمیشه خودش گفت حق ندارم برم تو اتاقش😞 چیکار کنم بیاد بیرون؟     (ناگهان صدای فریادی از اتاق به گوش میرسد😐✋)  (ا/ت به محض شنیدن صدا با نگرانی و سریع وارد اتاق میشه)  @چ.چیشد؟چیزی شد؟ بدبخت شدم...    (یونگی رو صندلی نشسته بود و با یه قیافه پوکر و خیلی ریلکس به ا/ت نگاه میکرد)  @چ.چیشد؟صدای چی بود؟ اتفاقی افتاده؟  &پس که اینطور....  تمام این مدت پشت در فالگوش وایساده بودی... @ای.این کارو الکی کردی؟ صدائه واقعی نبود؟  
آنچه خواید دید:
پس باید تنبیه بشی...ب.ببخشید...زانو بزن...من با کسی شوخی ندارم...باید دوبرابر تنبیه بشی