فیک جونگ کوک (پایان خوب) پارت ۵
( ویو نویسنده )
جونگ کوک وقتی این صحنه رو دید
اسلحه اش رو رو در آورد و به دست کسی که ا/ت رو داشت خفه می کرد شلیک کرد.
مرده..._ لعنتی
سمتش رفت و از پشت هولش داد
تا از ا/ت جداش بکنه
روی زمین پرتش کرد و خوابوندش
و یکی از پاهاش رو روش نگه داشت تا بلند نشه
مَرده..._ خواهش می کنم منو نکش
لطفاا
غلط کردم...
ا/ت رو توی بغلش گرفت و با یه دست گرفتش تا اونو نبینه
وقتی مطمئن شد ا/ت نمی بینه از پایین تا بالای بدنش بهش شلیک کرد
و در آخر یه گلوله وسط سرش زد.
جونگ کوک _ آشغال...
بیاین جمعش کنین
جسدشم بسوزونین
سریییع ( با صدای بلد )
_ چشم قربان
_ چشم قربان
جونگ کوک _ باید بیشتر بهش عذاب می دادم
برنامه هامو بهم زد.
مچ دست ا/ت رو گرفت و با خودش داخل ماشین برد.
_______________________
(داخل ماشین )
_ ببخشید اگه به لباست خون پاشید
_ جونگ کوکا من نمی فهمم...
_ ببخشید
باید بهت زود تر می گفتم
یعنی امشب می خواستم بیام ببینمت و ببرمت جایی
تا بهت بگم واقعا من کی هستم.
_ تو واقعا کیی؟ (با گریه)
_ وقتی رسیدیم برات توضیح میدم
_ تو یه آدم بدون اینکه ازش بپرسی با من چیکار داشته ، کیه و اصلا چرا اومده دنبال من به بدترین شکل ممکن کشتیش
_ بد تر اینم داریم
ولی خب به هر حال اون بهت دست زد
و احتمالا خفت می کرد
_ آدم کشتیی
_ خب ؟
_ می تونستی فقط منو نجات بدی بجای اینکه بکشیش
_ کسایی مثل اون باید بمیرن
(گوشیش زنگ می خوره )
یه ثانیه
__________________
_ قربان فهمیدیم کیه
_ بگو
_ قبلا سابقه تجاوز و قتل داشته و جزو همون باند روسیه ای قاچاق آدمه
_ اگه اطلاعات بیشتری که مهم باشه پیدا کردی بگو
_ چشم قربان
_________________
_ خوشحالم کشتمش
از اون باند بدم میومد.
الان حالت خوبه ؟
_ اره
ولی داری منو کجا میبری
_ چند تا گزینه داریم
خونه داخل جنگل
عمارت اصلی
خونه ساحلی
و عمارت کوچیک تر
بجز عمارت اصلی دیگه توی هیچ کدوم خدمتکار نیست
و البته برای لوکیشن های مختلف هم مثل جنگل و....
کلبه هم می تونیم بریم
_ همه ی اینام مال خودته
منم باورم شد
_ خب کار من یکم خلاف قانون ولی مهم نیست.
خب کجا برم ؟
_ خونه خودم
_ جزو گزینه ها نبود
_ ساحل...
ولی از کجا فهمیدی
_ حالا کاری به اون ندارم که آدمای من تو این دوماه از دور ازت محافظت میکردن
ولی امشب خودم می خواستم بیام پیشت که دیگه.....
_ واسه من آدم گذاشتی تعقیبم کننن
(با صدای بلد)
_ نکنه فکر کردی من ولت می کنم توی ایتالیا
_ به عنوان یه دوست داری از حدت میگذری
_ وقتی برسیم دیگه دوستت نیستم
_ چیی
واقعا خیلی ممنون
اگه دوستم نیستی به چه حقی بخاطر من آدم می کشی
پس من خونه کسی که بهم هیچ ربطی نداره نمیرم
........... _
جونگ کوک وقتی این صحنه رو دید
اسلحه اش رو رو در آورد و به دست کسی که ا/ت رو داشت خفه می کرد شلیک کرد.
مرده..._ لعنتی
سمتش رفت و از پشت هولش داد
تا از ا/ت جداش بکنه
روی زمین پرتش کرد و خوابوندش
و یکی از پاهاش رو روش نگه داشت تا بلند نشه
مَرده..._ خواهش می کنم منو نکش
لطفاا
غلط کردم...
ا/ت رو توی بغلش گرفت و با یه دست گرفتش تا اونو نبینه
وقتی مطمئن شد ا/ت نمی بینه از پایین تا بالای بدنش بهش شلیک کرد
و در آخر یه گلوله وسط سرش زد.
جونگ کوک _ آشغال...
بیاین جمعش کنین
جسدشم بسوزونین
سریییع ( با صدای بلد )
_ چشم قربان
_ چشم قربان
جونگ کوک _ باید بیشتر بهش عذاب می دادم
برنامه هامو بهم زد.
مچ دست ا/ت رو گرفت و با خودش داخل ماشین برد.
_______________________
(داخل ماشین )
_ ببخشید اگه به لباست خون پاشید
_ جونگ کوکا من نمی فهمم...
_ ببخشید
باید بهت زود تر می گفتم
یعنی امشب می خواستم بیام ببینمت و ببرمت جایی
تا بهت بگم واقعا من کی هستم.
_ تو واقعا کیی؟ (با گریه)
_ وقتی رسیدیم برات توضیح میدم
_ تو یه آدم بدون اینکه ازش بپرسی با من چیکار داشته ، کیه و اصلا چرا اومده دنبال من به بدترین شکل ممکن کشتیش
_ بد تر اینم داریم
ولی خب به هر حال اون بهت دست زد
و احتمالا خفت می کرد
_ آدم کشتیی
_ خب ؟
_ می تونستی فقط منو نجات بدی بجای اینکه بکشیش
_ کسایی مثل اون باید بمیرن
(گوشیش زنگ می خوره )
یه ثانیه
__________________
_ قربان فهمیدیم کیه
_ بگو
_ قبلا سابقه تجاوز و قتل داشته و جزو همون باند روسیه ای قاچاق آدمه
_ اگه اطلاعات بیشتری که مهم باشه پیدا کردی بگو
_ چشم قربان
_________________
_ خوشحالم کشتمش
از اون باند بدم میومد.
الان حالت خوبه ؟
_ اره
ولی داری منو کجا میبری
_ چند تا گزینه داریم
خونه داخل جنگل
عمارت اصلی
خونه ساحلی
و عمارت کوچیک تر
بجز عمارت اصلی دیگه توی هیچ کدوم خدمتکار نیست
و البته برای لوکیشن های مختلف هم مثل جنگل و....
کلبه هم می تونیم بریم
_ همه ی اینام مال خودته
منم باورم شد
_ خب کار من یکم خلاف قانون ولی مهم نیست.
خب کجا برم ؟
_ خونه خودم
_ جزو گزینه ها نبود
_ ساحل...
ولی از کجا فهمیدی
_ حالا کاری به اون ندارم که آدمای من تو این دوماه از دور ازت محافظت میکردن
ولی امشب خودم می خواستم بیام پیشت که دیگه.....
_ واسه من آدم گذاشتی تعقیبم کننن
(با صدای بلد)
_ نکنه فکر کردی من ولت می کنم توی ایتالیا
_ به عنوان یه دوست داری از حدت میگذری
_ وقتی برسیم دیگه دوستت نیستم
_ چیی
واقعا خیلی ممنون
اگه دوستم نیستی به چه حقی بخاطر من آدم می کشی
پس من خونه کسی که بهم هیچ ربطی نداره نمیرم
........... _
۶.۵k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.