پارت ۳

پارت ۳
ات ویو
رسیدیم به یه عمارت خیلی خوشگل بود ماشالله خونه نبود قصر بود همین جور داشتم فک میکردم که
- ات. ات. کجایی
+ ه. ها
- بیا... دیگه اوا
+ 🥲 ببخشید الان میام
رفتیم داخل عمارت واو چه خوشگله انتظار نداشتم
+ یک سوال.. اینجا مال توعه
- او نه این مال پدرم هست عمارت من دور تره
+ اها
ته به من یه اتاق داد وسایلم رو گرفتم و رفتم تو اتاق وسایلم رو چیدم لباسم رو عوض کردم ارایش کردم که در زده شد
+ بفرمایید
& سلامممم
+ س. سلام
& وایی تو چه خوشگلی
+ 😶 اممم ممنون
& اوه یادم رفت من جنی هستم
+ منم ات هستم
& خوب من خواهر تهیونگ هستم و شنیدم میخوای بری دانشگاه درسته؟
+ اره
& اسم دانشگاه قبلیت چی بود
+ دانشگاه....... ( گفت. )
& وا منم همون جا میرم پس نیازی به ثبت نام نیست
+ اره
& خوب میخوای قوانین رو بگم و خواندم رو معرفی کنم
+ باشه
نشستن رو تخت
& خب قوانین یک بدون اجازه ته نمیتونی بری بیرون . دو فضولی ممنوع. سه احترام بزار به همه ۴ اینجا من دوستت هستم و مامانم و اجوما. اجوما خدمتکار چند ساله اینجا هست و اینکه تو خدمتکار نمیشی تو عروس اینجا میشی. هیچی نگو تا من حرفم تموم شد سوال های تو هم جواب میدم ۵ داری میری بیرون با یه بادیگارد میری ۶ تهیونگ شوهر تو هست پس احترام .. خوب درمورد خانواده ما مافیا هست و اینکه خانواده محترمی هستیم و اینکه توی دانشگاه هیچ کس نمیدونه خوب سوال های که داری رو بپرس
+ ......... 😶