فیک یونگی تک پارتی
(درخواستی )
ا/ت: با درد شدیدی از خواب بیدار شدم دلم خیلی درد میکرد رفتم دستشویی ک فهمیدم پریودم پد برداشتم گذاشتم امدم رو تخت دراز کشیدم.درد خیلی بدی داشتم کمرم پاهام درد میکرد.اوه باید ۷ روز فاکی پشت سر بزارم! یونگی اون کمپانیه اوهشت چقدر الان لازمش دارم اون بغل گرمشو نیاز دارم بهش زنگ زدم اما جواب نداد دردم شدید تر شد رفتم تو آشپز خونه تا کیسه آب گرم بردارم از درد نشستم کف آشپز خونه اشکام میرخت بالاخره با زحمت کیسه برداشتم رفتم تو اتاق .باز به یونگی زنگ زدم اما جواب نداد.اه کجایی یونگی تو الان باید کنارم باشی.
شب شده بود یونگی از صبح جواب زنگ ها پیام هامو نمیداد روی تخت نشسته بودم ک در اتاق مشترکمون باز شد .یونگی تلو تلو خوران داشت میومد تو اتاق
یونگی: س...لاااااممم ..
ا/ ت: فهمیده بودم مسته تعادل نداشت میخواست بیوفته ک رفتم گرفتمش آوردمش کنار تخت. روی تخت نشست. خیلی خورده بود ک گفت: بیبی ددی لازمت داره!
ا/ ت: تا امدم بگم پریودم پرتم کرد رو تخت لباسامو دراورد لباشو گذاشت رو لبم و..........
یک ساعت بعد!
تو بغلش دراز کشیده بودم محکم بغلم کرده بود ک گفتم اه خیلی درد دارم .
یونگی: عشقم اشکال نداره خوب میشی
ا/ ت: اخ... آخه من پریودم
یونگی: عه چرا پس بهم نگفتی اه یونگی چقدر تو احمقی
ا/ ت: بهت گفتم اما تو کار خودتو میکردی
یونگی: ببخش عشقم الان واست دلتو ماساژ میدم تا خوب بشی . اصن نمیرم کمپانی مراقبتم تا خوب بشی❤
ا/ ت: چرا جواب زنگ هامو نمیدادی نمیدونی نگران میشم( کیوت )
یونگی: سرم شلوغ بود دعوا کرده بودم عصبی بودم ببخش!
ا/ ت: خودمو تو بغلش جا دادم موهاشو نوازش کردم
لایک کنننن❤
درخواستی دارین در خدمتم!
ا/ت: با درد شدیدی از خواب بیدار شدم دلم خیلی درد میکرد رفتم دستشویی ک فهمیدم پریودم پد برداشتم گذاشتم امدم رو تخت دراز کشیدم.درد خیلی بدی داشتم کمرم پاهام درد میکرد.اوه باید ۷ روز فاکی پشت سر بزارم! یونگی اون کمپانیه اوهشت چقدر الان لازمش دارم اون بغل گرمشو نیاز دارم بهش زنگ زدم اما جواب نداد دردم شدید تر شد رفتم تو آشپز خونه تا کیسه آب گرم بردارم از درد نشستم کف آشپز خونه اشکام میرخت بالاخره با زحمت کیسه برداشتم رفتم تو اتاق .باز به یونگی زنگ زدم اما جواب نداد.اه کجایی یونگی تو الان باید کنارم باشی.
شب شده بود یونگی از صبح جواب زنگ ها پیام هامو نمیداد روی تخت نشسته بودم ک در اتاق مشترکمون باز شد .یونگی تلو تلو خوران داشت میومد تو اتاق
یونگی: س...لاااااممم ..
ا/ ت: فهمیده بودم مسته تعادل نداشت میخواست بیوفته ک رفتم گرفتمش آوردمش کنار تخت. روی تخت نشست. خیلی خورده بود ک گفت: بیبی ددی لازمت داره!
ا/ ت: تا امدم بگم پریودم پرتم کرد رو تخت لباسامو دراورد لباشو گذاشت رو لبم و..........
یک ساعت بعد!
تو بغلش دراز کشیده بودم محکم بغلم کرده بود ک گفتم اه خیلی درد دارم .
یونگی: عشقم اشکال نداره خوب میشی
ا/ ت: اخ... آخه من پریودم
یونگی: عه چرا پس بهم نگفتی اه یونگی چقدر تو احمقی
ا/ ت: بهت گفتم اما تو کار خودتو میکردی
یونگی: ببخش عشقم الان واست دلتو ماساژ میدم تا خوب بشی . اصن نمیرم کمپانی مراقبتم تا خوب بشی❤
ا/ ت: چرا جواب زنگ هامو نمیدادی نمیدونی نگران میشم( کیوت )
یونگی: سرم شلوغ بود دعوا کرده بودم عصبی بودم ببخش!
ا/ ت: خودمو تو بغلش جا دادم موهاشو نوازش کردم
لایک کنننن❤
درخواستی دارین در خدمتم!
۲۵.۱k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.