پرنسس اسلایترین
#پرنسس_اسلایترین
#part33
این یکی دستشم گذاشت رو کمرمو اروم نشوندتم
منم خفه شدم
دراکو: اگه بخوای بازم حرف بزنیو هی لجبازی کنی قول نمیدم که انقد اروم باشم
: آخه...
دراکو: ماری (2 تا انگشتشو میذاره لبای ماری ابروهاشم میده بالا)
بعد اینکه انگشتاشو گذاش رو لبام مورمورم شد دیگه نتونستم حرفی بزنم نشست رو لبه وان اروم دستشو برد سمت بندای لباسمو گرشو بازکرد منم که نمیدونم اصلا چم شده بود انگار رو هوا بودم هیچی نمیتونستم بگم
رویه سیاه فرممو دراورد موند لباس سبزش که اونم دراورد موقع در اوردن خیلی احتیاط میکرد که دردم نگیره ولی من بعضی وقتا درد ریزی میگرفتم لب پایینمو نیشگون گرفتم بعد اینکه لباس فرماممو کامل در اورد
خوشبختانه از زیرش یه تیشرت سفید پوشیده بودم که نگا کردم کلا خونی بود ولی خب چه میشه کرد که نگاش کردم و منتظر بودم یعنی باید از رو همین تیشرته کارشو انجام بده اما دیدم دستشو برد سمت کمرم پایین تیشرتو گرف داشت میاورد بالا که از دستش چسبیدم
: اینو دیگه نه نمیشه
دراکو: دستتو بکش کنار باید کارمونو انجام بدیم
: از رو همین انجام بده اجازه نمیدم درش بیاری
دراکو: ماری لجبازی نکن از رو لباس که نمیشه، خجالت کشیدنم نداره فقط یه وردی میخونم بعدم میرم
: ولی....
: هیشش بسه دیگه
اینو گفتو اروم تیشرتمم در اورد موهامو زد کنار دست سالمم از زیر تیشرت یه سو. تین مشکی پوشیده بودم که چا. کم ازوسط معلوم بود
صورتشو نگا کردم دیدم چشاش افتاده رو س.ینم
از نگاهش خجالت کشیدم صورتمو اون ور کردم دستمم گذاشتم رو س. ینم. که دیدم به خودش اومدو یه اعممی کرد و با صدای اروم گف: خیله خب الان شروع میکنم
منم داشتم کلا اونورو نگا میکردم فک کنم برای اولین بار قرمزه قرمز شده بودم قشنگ داشتم حس میکردم دستمو با دستش گرف گذاش رو زانوش و شروع کرد ورد خوندن چوپ دستیشو با اون یکی دستش گرف سمتم یه لحظه درد خیلی بدی رو شونم پیچید
نا خود اگاه دستی که تو دست دراکو بودو محکم فاشر دادم اون با شصتش نوازشش میکرد که اروم شم صورتمو جمع کردم لبمو گاز گرفتم تا جیغ نزنم اما دردش خیلی زیاد بود که یدفعه دیدم که تموم شد با اینکه تموم شد اما من بازم درد کمی داشتم همینطوری که میخواستم به دراکو نگا کنم هق هقم شروع شد از چشام اشکام عینه چی میباریدن
دراکو: چی شد؟ خوبی؟
م؛....
دراکو: ماری بهتری؟ چراگریه میکنی؟
دید هیچی نمیگم از لبه وان اومد نزدیک ترو با دستش بغلم کرد...
#part33
این یکی دستشم گذاشت رو کمرمو اروم نشوندتم
منم خفه شدم
دراکو: اگه بخوای بازم حرف بزنیو هی لجبازی کنی قول نمیدم که انقد اروم باشم
: آخه...
دراکو: ماری (2 تا انگشتشو میذاره لبای ماری ابروهاشم میده بالا)
بعد اینکه انگشتاشو گذاش رو لبام مورمورم شد دیگه نتونستم حرفی بزنم نشست رو لبه وان اروم دستشو برد سمت بندای لباسمو گرشو بازکرد منم که نمیدونم اصلا چم شده بود انگار رو هوا بودم هیچی نمیتونستم بگم
رویه سیاه فرممو دراورد موند لباس سبزش که اونم دراورد موقع در اوردن خیلی احتیاط میکرد که دردم نگیره ولی من بعضی وقتا درد ریزی میگرفتم لب پایینمو نیشگون گرفتم بعد اینکه لباس فرماممو کامل در اورد
خوشبختانه از زیرش یه تیشرت سفید پوشیده بودم که نگا کردم کلا خونی بود ولی خب چه میشه کرد که نگاش کردم و منتظر بودم یعنی باید از رو همین تیشرته کارشو انجام بده اما دیدم دستشو برد سمت کمرم پایین تیشرتو گرف داشت میاورد بالا که از دستش چسبیدم
: اینو دیگه نه نمیشه
دراکو: دستتو بکش کنار باید کارمونو انجام بدیم
: از رو همین انجام بده اجازه نمیدم درش بیاری
دراکو: ماری لجبازی نکن از رو لباس که نمیشه، خجالت کشیدنم نداره فقط یه وردی میخونم بعدم میرم
: ولی....
: هیشش بسه دیگه
اینو گفتو اروم تیشرتمم در اورد موهامو زد کنار دست سالمم از زیر تیشرت یه سو. تین مشکی پوشیده بودم که چا. کم ازوسط معلوم بود
صورتشو نگا کردم دیدم چشاش افتاده رو س.ینم
از نگاهش خجالت کشیدم صورتمو اون ور کردم دستمم گذاشتم رو س. ینم. که دیدم به خودش اومدو یه اعممی کرد و با صدای اروم گف: خیله خب الان شروع میکنم
منم داشتم کلا اونورو نگا میکردم فک کنم برای اولین بار قرمزه قرمز شده بودم قشنگ داشتم حس میکردم دستمو با دستش گرف گذاش رو زانوش و شروع کرد ورد خوندن چوپ دستیشو با اون یکی دستش گرف سمتم یه لحظه درد خیلی بدی رو شونم پیچید
نا خود اگاه دستی که تو دست دراکو بودو محکم فاشر دادم اون با شصتش نوازشش میکرد که اروم شم صورتمو جمع کردم لبمو گاز گرفتم تا جیغ نزنم اما دردش خیلی زیاد بود که یدفعه دیدم که تموم شد با اینکه تموم شد اما من بازم درد کمی داشتم همینطوری که میخواستم به دراکو نگا کنم هق هقم شروع شد از چشام اشکام عینه چی میباریدن
دراکو: چی شد؟ خوبی؟
م؛....
دراکو: ماری بهتری؟ چراگریه میکنی؟
دید هیچی نمیگم از لبه وان اومد نزدیک ترو با دستش بغلم کرد...
۳.۱k
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.