part ⑤
از زبان ا.ت
خیلی خستم شد رفتم نشستم رو ی صندلی
جیوو ::احسنت 🗿
ا.ت : خستم شد
جیوو : مجبورت نکردیم بری اون وسط برقصی
یونگی : بس پاستوریزه اونقدرا هم پاستوریزه نیس
جیوو : خودت میدونی چی داری زر میزنی
یونگی : بهتر از ت میدونم هرزه
جیوو : هرزه مادرته
یونگی : باش ت خوبی
ا.ت : نمیخواید دست از توهین به جیوو بردارید
تهیونگ : ما با ت نبودیم پاستوریزه
ا.ت : خب با این پاستوریزه چکار داری؟ هوم؟شنیدی ک میگن دهن ابله ک باز شه ازش گوه میریزه بیرون..الان ببندین سالن بو گرف
جیمین : رید بهتون
تهیونگ : گوزو ت طرف مایی یا اون دوتا
جیمین : خو راس میگه خودتون هی ی چی میپرونین کرم دارین
ا.ت : یکم ازش یاد بگیرین..ببینین چقد پسر خوبیه
لپ اون پسره جیمین رو کشیده و من و جیوو رفتیم ی جا دور ازشون نشستیم
جیمین : قلبم
کوک : بمیری
جیمین : ب من چه خودش گف من پسر خوبیم
جیوو : چقد از اینا بدم میاد...ولی جیمین پسر خوبیه
ا.ت : اوهوم
جیوو : دوس دارم اون پسره جونگ کوک رو بگیرم بزنمش مثل ادامس بجومش
ا.ت :هوممم...ولی خیلی جذاب و خوشقیافس
جیوو :🌚
ا.ت : چی..چرا اینجوری نگام میکنی
جیوو : بهت گفته بودم خیلی بهم میاید 🌚
ا.ت : نمیگفتم بهتر بود
جیوو : برو بش بگو دوسش داری 🌚
ا.ت : نمیتونم...خودش و دوستاش خیلی وحشین میترسم منو بزنن
جیوو : ولی خودت دوبار ریدی بهشون حتی اون دوتا حرومزاده رو انداختی زمین دیگ چی میخوای 🌚
ا.ت : ب ارادم نبود خیلی اعصابمو خورد کردن
جیوو : اشکال نداره حالا منم کمکت میکنم...خودتم سعی کن بش نزدیک باشی
ا.ت : ا..اوکی سعی میکنم
من و جیوو و بقیه شاگردا رفتیم سمت کلاسمون و اون استاد بیشعوره بازم میخواست امتحان بگیره
پایان پارت 5
خیلی خستم شد رفتم نشستم رو ی صندلی
جیوو ::احسنت 🗿
ا.ت : خستم شد
جیوو : مجبورت نکردیم بری اون وسط برقصی
یونگی : بس پاستوریزه اونقدرا هم پاستوریزه نیس
جیوو : خودت میدونی چی داری زر میزنی
یونگی : بهتر از ت میدونم هرزه
جیوو : هرزه مادرته
یونگی : باش ت خوبی
ا.ت : نمیخواید دست از توهین به جیوو بردارید
تهیونگ : ما با ت نبودیم پاستوریزه
ا.ت : خب با این پاستوریزه چکار داری؟ هوم؟شنیدی ک میگن دهن ابله ک باز شه ازش گوه میریزه بیرون..الان ببندین سالن بو گرف
جیمین : رید بهتون
تهیونگ : گوزو ت طرف مایی یا اون دوتا
جیمین : خو راس میگه خودتون هی ی چی میپرونین کرم دارین
ا.ت : یکم ازش یاد بگیرین..ببینین چقد پسر خوبیه
لپ اون پسره جیمین رو کشیده و من و جیوو رفتیم ی جا دور ازشون نشستیم
جیمین : قلبم
کوک : بمیری
جیمین : ب من چه خودش گف من پسر خوبیم
جیوو : چقد از اینا بدم میاد...ولی جیمین پسر خوبیه
ا.ت : اوهوم
جیوو : دوس دارم اون پسره جونگ کوک رو بگیرم بزنمش مثل ادامس بجومش
ا.ت :هوممم...ولی خیلی جذاب و خوشقیافس
جیوو :🌚
ا.ت : چی..چرا اینجوری نگام میکنی
جیوو : بهت گفته بودم خیلی بهم میاید 🌚
ا.ت : نمیگفتم بهتر بود
جیوو : برو بش بگو دوسش داری 🌚
ا.ت : نمیتونم...خودش و دوستاش خیلی وحشین میترسم منو بزنن
جیوو : ولی خودت دوبار ریدی بهشون حتی اون دوتا حرومزاده رو انداختی زمین دیگ چی میخوای 🌚
ا.ت : ب ارادم نبود خیلی اعصابمو خورد کردن
جیوو : اشکال نداره حالا منم کمکت میکنم...خودتم سعی کن بش نزدیک باشی
ا.ت : ا..اوکی سعی میکنم
من و جیوو و بقیه شاگردا رفتیم سمت کلاسمون و اون استاد بیشعوره بازم میخواست امتحان بگیره
پایان پارت 5
۹۳.۷k
۰۲ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.