تک پارتی نامجون
خیلی وقت بود میخواستم به کلاس زبان برم ولی اموزشگاه مورد اعتمادمو پیدا نمیکردم.
تا اینکه امروز لینا بهم زنگ زد و گفت که میخواد بره کلاس زبان و اگه میخوام منم باهاش برم.
منم که از خدا خواسته قبول کردم.
امروز ساعت ۳ برای مصاحبه وقت داشتیم و الان ساعت ۱ و نیم بود.
رفتم و روتین پوستیمو انجام دادم و لباسی که دیروز خریده بودم رو پوشیدم و با ماشین به دنبال لینا رفتم.
وقتی رسیدیم رفتیم پیش منشی و خودمونو معرفی کردیم.
بعد از مصاحبه من بالاتر از لینا افتادم و کلاسامون از هم جدا میشد.
فردا
امروز ساعت ۶ تا ۷ و نیم کلاس داشتم و رفتم اماده شدمو راه افتادم وقتی رفتم تو کلاس با پسر جذابی روبه رو شدم که معلوم شد اون معلممه.
قبلا به عشق در نگاه اول اعتقاد نداشتم ولی الان چرا.
۱ ماه بعد
امروز ۱۲ جلسه هست که میام اینجا و هرروز عشقم به نامجون اضافه میشه.اون همون پسر جذابه که برای اولین بار دیدم.
تصمیم گرفتم امروز بعد از کلاس اینو باهاش درمیون بزارم.
اخر کلاس بود که رفتم سمتش
ات:استاد میشه چیزی بگم
نامجون:بله اتفاقا منم کارتون داشتم
ات:خب اول شما بفرمایید
نامجون:خب همون طور که میدونی رک و پوست کنده حرفمو میزنم من ۱ ماهه دوست دارم.
حاضری دوست دختر کیم نامجون بشی؟
ات:........منم دوست دارم و اتفاقا حرف منم همین بود
نامجون:بعنی قبول کردی؟
ات:اوهوم
نامجون:ممنون کیم ات
ات:دوست دارم
نامجون:منم دوست دارم
تا اینکه امروز لینا بهم زنگ زد و گفت که میخواد بره کلاس زبان و اگه میخوام منم باهاش برم.
منم که از خدا خواسته قبول کردم.
امروز ساعت ۳ برای مصاحبه وقت داشتیم و الان ساعت ۱ و نیم بود.
رفتم و روتین پوستیمو انجام دادم و لباسی که دیروز خریده بودم رو پوشیدم و با ماشین به دنبال لینا رفتم.
وقتی رسیدیم رفتیم پیش منشی و خودمونو معرفی کردیم.
بعد از مصاحبه من بالاتر از لینا افتادم و کلاسامون از هم جدا میشد.
فردا
امروز ساعت ۶ تا ۷ و نیم کلاس داشتم و رفتم اماده شدمو راه افتادم وقتی رفتم تو کلاس با پسر جذابی روبه رو شدم که معلوم شد اون معلممه.
قبلا به عشق در نگاه اول اعتقاد نداشتم ولی الان چرا.
۱ ماه بعد
امروز ۱۲ جلسه هست که میام اینجا و هرروز عشقم به نامجون اضافه میشه.اون همون پسر جذابه که برای اولین بار دیدم.
تصمیم گرفتم امروز بعد از کلاس اینو باهاش درمیون بزارم.
اخر کلاس بود که رفتم سمتش
ات:استاد میشه چیزی بگم
نامجون:بله اتفاقا منم کارتون داشتم
ات:خب اول شما بفرمایید
نامجون:خب همون طور که میدونی رک و پوست کنده حرفمو میزنم من ۱ ماهه دوست دارم.
حاضری دوست دختر کیم نامجون بشی؟
ات:........منم دوست دارم و اتفاقا حرف منم همین بود
نامجون:بعنی قبول کردی؟
ات:اوهوم
نامجون:ممنون کیم ات
ات:دوست دارم
نامجون:منم دوست دارم
۲۲.۷k
۱۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.