🐈⬛🩶بدبختی از من شروع شد 🩶🐈⬛
تا رسیدیم خونه
+ داد..... داششششششششش پریدم بغلشششش دلم براش یهذره شده بود
- سلام داداش
علامت هان سوجون=
=سلام هیونگ خوبیییی.. همدیگرو بغل کردن جوهیونگم وسطشون بود
+ اوپا له شدم
-=خنده
م/ج:تو یونگی اوپا رو میشناسی؟
=بله مادر باهم مثل داداشیم
پ/ج:خیلی هم عالی
+ یونگی..... برمیگرده سمتشو دستشو میگیره سمتش و میگه که بیاد کنارش (اهنگFalling کوک از قسمت واری من نان)
یونگی امد کنارموایساد و دستمو گرفت همه با تعجب وایستاده بودن که یونگی گفت
- ما میخوایم یه چیزی بهتون بگیممم
که سوجون نذاشت چیزی بگیمو اومد محکم بغلم کرد و گفت
=خوشبخت شی کوچولویه داداش(گریهcrayy)
=یونگی هیونگ از خواهرم خوب مراقبت کن
م/ج :از ماهم که یهاجازه نگیرید هااا
=مادر جون جوهیونگ تو هر موردی که اومده ازتون اجازهبگیره اجازه ندادین اومدهاز من گرفته حالا هم اجازش دست منه
+میخوام یه چیزی بگم
همه:بگو
+ من تا حالا کنار شما زندگی نکردم اگهداداشم نبود الان من قرار نبود اینجاباشم من واقاد. ستون داشتمولی شمامنو حتیبه انوان کزت هم نمیدیدید فقط باید درس میخ ندم
پ/ج:میدونی چرا میخوای بدونی چرا(داد)
=پدرررر(عصبی و داد) گفتی نگفتی
پ/ج:هه😏(پوزخند) بلخره که باید بدونه
=پدر بستههه دیگه
یونگی دست هیونگو گرفت و پدرم اومد نزدی جلوم وایست داد و گفت
پج:چون تو از خو.....
جوهیونگ:خونوادتون نیستم
=چی تو.. تو میدونستی
+هه😏
.......
+ داد..... داششششششششش پریدم بغلشششش دلم براش یهذره شده بود
- سلام داداش
علامت هان سوجون=
=سلام هیونگ خوبیییی.. همدیگرو بغل کردن جوهیونگم وسطشون بود
+ اوپا له شدم
-=خنده
م/ج:تو یونگی اوپا رو میشناسی؟
=بله مادر باهم مثل داداشیم
پ/ج:خیلی هم عالی
+ یونگی..... برمیگرده سمتشو دستشو میگیره سمتش و میگه که بیاد کنارش (اهنگFalling کوک از قسمت واری من نان)
یونگی امد کنارموایساد و دستمو گرفت همه با تعجب وایستاده بودن که یونگی گفت
- ما میخوایم یه چیزی بهتون بگیممم
که سوجون نذاشت چیزی بگیمو اومد محکم بغلم کرد و گفت
=خوشبخت شی کوچولویه داداش(گریهcrayy)
=یونگی هیونگ از خواهرم خوب مراقبت کن
م/ج :از ماهم که یهاجازه نگیرید هااا
=مادر جون جوهیونگ تو هر موردی که اومده ازتون اجازهبگیره اجازه ندادین اومدهاز من گرفته حالا هم اجازش دست منه
+میخوام یه چیزی بگم
همه:بگو
+ من تا حالا کنار شما زندگی نکردم اگهداداشم نبود الان من قرار نبود اینجاباشم من واقاد. ستون داشتمولی شمامنو حتیبه انوان کزت هم نمیدیدید فقط باید درس میخ ندم
پ/ج:میدونی چرا میخوای بدونی چرا(داد)
=پدرررر(عصبی و داد) گفتی نگفتی
پ/ج:هه😏(پوزخند) بلخره که باید بدونه
=پدر بستههه دیگه
یونگی دست هیونگو گرفت و پدرم اومد نزدی جلوم وایست داد و گفت
پج:چون تو از خو.....
جوهیونگ:خونوادتون نیستم
=چی تو.. تو میدونستی
+هه😏
.......
۲.۱k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.