سوراخ پارت 47
#تهیونگ
رفتیم تو مزون...شعت...همه لباسا بهش میومد...
یه لباس پوشید که بد ددی طوریم زد بالا....
پریدم تو اتاق پرو و در رو بستم...چسبوندمش به دیوار...
😈
+ ته.....
لبم رو گذاشتم رو لبش....مزه لیمو ترش میداد...
بعد از پنج دقیقه لبامونو جدا کردیم...
- اوممممم لیمو کوچولوی ددی...😈💋
+ تهیونگ دیوونه....نمیگی یکی در رو باز میکنه....😒💔
- باز کنه تا....تیکه تیکش کنم...😤
خواستم باز اون لیمویی هارو بگیرم که نگذاشت...
....
#سوهو
بالاخره از اون مزون کوفتی اومدیم بیرون....
رفتیم واسه تهیونگ کت شلوار سفارش بدیم...اوه تلفن...
+ الو؟!
- سلام دختر....کجایی؟
+ سلام یونا....با تهیونگ اومدیم خرید...
- اوه...یسسس😈
+ چخبرا....بچهها خوبن...
- مرسی...میگم امروز میخوام برگردم کمپانی...😇
+ شت...با اون شکمت که زرت همه میفهمن. ک تو...
- خب قصدمم همینه😈😆
+ که اینطور....من باید برم فعلا✋😊❤
- بای✋💜
......
رفتیم داخل....تو هر کتی بهت میاد...ایییشششش...😒
باید جیمین رو با خودمون میاوردیم...اون میدونه چی به ته ته میاد...
کتا رو گرفته بودم دستم....جلوی اتاق پرو بودم که سر و کله چنتا فن بوی پیدا شد... (از بس اومده بودن فن میتینگ میشناختمشون)
سریع پریدم تو اتاق پرو....محکم خوردم به تهیونگ...
- بیب...خوبی؟!😕
+ آ...آره در رو ببند...
- اوکی😕
چرخیدم...
+ یاااا....تهیونگم چه بهت میاد این یکی...😁
.....ادامه پارت بعدی....
#سوراخ
#پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
رفتیم تو مزون...شعت...همه لباسا بهش میومد...
یه لباس پوشید که بد ددی طوریم زد بالا....
پریدم تو اتاق پرو و در رو بستم...چسبوندمش به دیوار...
😈
+ ته.....
لبم رو گذاشتم رو لبش....مزه لیمو ترش میداد...
بعد از پنج دقیقه لبامونو جدا کردیم...
- اوممممم لیمو کوچولوی ددی...😈💋
+ تهیونگ دیوونه....نمیگی یکی در رو باز میکنه....😒💔
- باز کنه تا....تیکه تیکش کنم...😤
خواستم باز اون لیمویی هارو بگیرم که نگذاشت...
....
#سوهو
بالاخره از اون مزون کوفتی اومدیم بیرون....
رفتیم واسه تهیونگ کت شلوار سفارش بدیم...اوه تلفن...
+ الو؟!
- سلام دختر....کجایی؟
+ سلام یونا....با تهیونگ اومدیم خرید...
- اوه...یسسس😈
+ چخبرا....بچهها خوبن...
- مرسی...میگم امروز میخوام برگردم کمپانی...😇
+ شت...با اون شکمت که زرت همه میفهمن. ک تو...
- خب قصدمم همینه😈😆
+ که اینطور....من باید برم فعلا✋😊❤
- بای✋💜
......
رفتیم داخل....تو هر کتی بهت میاد...ایییشششش...😒
باید جیمین رو با خودمون میاوردیم...اون میدونه چی به ته ته میاد...
کتا رو گرفته بودم دستم....جلوی اتاق پرو بودم که سر و کله چنتا فن بوی پیدا شد... (از بس اومده بودن فن میتینگ میشناختمشون)
سریع پریدم تو اتاق پرو....محکم خوردم به تهیونگ...
- بیب...خوبی؟!😕
+ آ...آره در رو ببند...
- اوکی😕
چرخیدم...
+ یاااا....تهیونگم چه بهت میاد این یکی...😁
.....ادامه پارت بعدی....
#سوراخ
#پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۱۱.۷k
۱۲ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.