آرمی رها شده
پارت ۱۲
کوک: خبب یه دلیلی وجود داره که همه رو دعوت کردم اینجا... خبب امم..من عاشق شدمم میخواستم این موضوع رو باهاتون درمیون بزارم و اگر اجازه بدید من با ا/ت ازدواج کنم
ا/ت: چیی؟
آنا: الکی خودتو به اون راه نزن میدونم ذوق داری😑
همه:😂
جین: چندسالته؟
ا/ت: 20
ادمین: اینجا کوک ۲۴ سالشه.
جین: خب مبارکه
ا/ت: یاا من هنوز چیزی نگفتم
ته: دیگه همه جوابتو میدونن😂
همه: 😂
کوک: انگشترو تو دستش کردم*
آنا: یا خداا الان غش میکنه..
ا/ت: یه دقیقه خفه شوو
همه:😂😂
کوک: میتونم ببوسمت
آنا:اوو مای گاد
ا/ت: آنا ( ناراحت)
آنا: باشه بابا..
کوک؛ تو گوشش* ولش کن..( لبامو گذاشتم رو لباش و..)
ا/ت: *
همه: دست زدن*
آنا: فردا همگی در ساعت ۴ بعد از ظهر در سالن ٪ حضور داریم..خب بستونه بقیش واسه فردا
ته: آنا ولشون کن
مامان: مبارکهه عزیزم
بابا: مبارکه عشقم
ا/ت: مرسی..بغل کردن*
ته: منو یادت نره !
ا/ت: بغل کردن*.. چرا یادم بره..
آنا: بغل کردن ا/ت*..آبجی خوشگلمی
ا/ت: مرسی
* فردا تو سالن*
کوک: خبب یه دلیلی وجود داره که همه رو دعوت کردم اینجا... خبب امم..من عاشق شدمم میخواستم این موضوع رو باهاتون درمیون بزارم و اگر اجازه بدید من با ا/ت ازدواج کنم
ا/ت: چیی؟
آنا: الکی خودتو به اون راه نزن میدونم ذوق داری😑
همه:😂
جین: چندسالته؟
ا/ت: 20
ادمین: اینجا کوک ۲۴ سالشه.
جین: خب مبارکه
ا/ت: یاا من هنوز چیزی نگفتم
ته: دیگه همه جوابتو میدونن😂
همه: 😂
کوک: انگشترو تو دستش کردم*
آنا: یا خداا الان غش میکنه..
ا/ت: یه دقیقه خفه شوو
همه:😂😂
کوک: میتونم ببوسمت
آنا:اوو مای گاد
ا/ت: آنا ( ناراحت)
آنا: باشه بابا..
کوک؛ تو گوشش* ولش کن..( لبامو گذاشتم رو لباش و..)
ا/ت: *
همه: دست زدن*
آنا: فردا همگی در ساعت ۴ بعد از ظهر در سالن ٪ حضور داریم..خب بستونه بقیش واسه فردا
ته: آنا ولشون کن
مامان: مبارکهه عزیزم
بابا: مبارکه عشقم
ا/ت: مرسی..بغل کردن*
ته: منو یادت نره !
ا/ت: بغل کردن*.. چرا یادم بره..
آنا: بغل کردن ا/ت*..آبجی خوشگلمی
ا/ت: مرسی
* فردا تو سالن*
۱۹.۴k
۱۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.